مرداد هم ماه خیلی سختی بود و هم هیجان انگیز، سخت بود چون نصفش به بیمارستان رفتن گذشت، احساس میکنم آدم قویتری نسبت به گذشته شدم، آدمی که تا چند قدمی بیمارستان هم پاش رو نمیگذاشت، حالا میره و میاد، بگذریم علاقهای ندارم بیشتر از این دربارهاش حرف بزنم، بعضی چیزها رو باید سریع بزاری زمین وگرنه زمینگیرت میکنن. ماه هیجان انگیزی بود چون مراسم رونمایی موقت از سه تا پروژه رو برگزار کردیم، شروع خوبی بود، هر چند هیچ کدوم طبق برنامه جلو نرفتن، یه روزی میاد این مشکل هم حل میکنیم.
آخر ماه هم خیلی جذاب تموم نشد، چیزهایی از زندگی خودم که مربوط میشد به چندین سال قبل فهمیدم که خیلی آزاردهنده بود، احتمالا تا مدتها ذهنم درگیرشون باشه، همهی ما گذشتهای داریم که خودمون هم گاهی ازش فرار میکنیم، نمیدونیم چرا به وجود اومده و دلیل بودنش رو نمیفهمیم ولی همون چیزهایی که خودمون هم توی فهمش گیر هستیم برامون مشکل ساز میشن، خیلی جالبه بعد از این همه سال تازه دلیل خیلی چیزها رو میفهمم، من اصولا از بیان حقیقت ترسی ندارم چون احساس میکنم بیانش بهم کمک کنه تا بتونم زندگی بهتری داشته باشم و حتی تصمیمات درستتری بگیرم وقتی از بیان حقیقت میترسیم همیشه باید فرار کنیم، همیشه باید خودمون رو پشت چیزی پنهان کنیم، این در بلند مدت باعث میشه احساس کنیم مشکل رو حل کردیم درحالیکه مشکل بزرگتر شده و هنوز پابرجاست.
سالها پیش کنار دوستی نشسته بودم و کلی دربارهی خودم باهاش حرف زدم، بهم گفت بعضی از چیزهایی که میگی دردسر ساز میشه برات، خندیدم و بهش گفتم به هر حال کسی که الان داره باهات حرف میزنه همینه، یه گذشتهای داره که مشخص هست و آیندهای که هنوز نمیدونه قراره چطوری بسازش، انصافا امروز که آیندهی اون روز هست اصلا شبیه گذشتهی زندگیم نیستم، نه مثل گذشته فکر میکنم، نه عمل میکنم، تنها چیزی که برام جالب هست و همون موقع هم بهش گفتم، این بود که آدم مریض رو میبرن دکتر، آدمی که مریضی سختی داره و نیاز به عمل، میبرنش بیمارستان و عملش میکنن، توی ایران آدم مریض رو میندازن بیرون، این اشتباهترین کاری هست که یک نفر میتونه انجام بده و حتی یک سازمان، چون وقتی تعداد این آدمهای مریض زیاد شد، دیگه کسی در امان نخواهد بود، بهترین شیوه برخورد اینه که کنارشون موند و کمکشون کرد تا حالشون بهتر بشه، به زندگی برگردن، بگذریم، خواستم مرور کنم ببینم هنوزم به این جمله اعتقاد دارم یا نه! دیدم آره دارم، من خیلی چیزها رو نمیدونستم و زمانیکه به گذشته نگاه میکنم دوستانی داشتم کنارم که تنهام نذاشتن، سعی می کردن در تمام مشکلات و راههایی که اشتباه میرفتم کمکم کنن، خیلیهاشون رو امروز به مراتب بیشتر از قبل دوست دارم.
هیچ چیزی بهتر از صداقت نیست، ما گاهی با خودمون هم صادق نیستیم، تو چند روز گذشته کلی نقطه قوت و ضعف برای خودم نوشتم، باید در ماه بعد اینها رو جمعبندی کنم و مسیر جدیدی برای زندگیم طراحی کنم و خیلی دوست دارم هیچ چیزیش شبیه گذشته نباشه، اینقدر شبیه نباشه که بعد از چند سال خودم هم خودم رو نشناسم، البته این معنیش این نیست که قراره آدم دیگهای بشم، برعکس قراره بیشتر از همیشه خودم بشم، کسی که همیشه دوست داشتم باشم، از رفتارم گرفته تا عملکردم، امسال فوق العاده میتونه سال هیجان انگیزی باشه و امیدوارم بتونم تا پایان امسال تغییراتی رو که دوست دارم توی زندگیم اعمال کنم.