
به عنوان یک آدم چند پتانسیلی نمیتونم روی یک کار تمرکز کنم برای همین در روز کارهای مختلفی انجام میدم که میتونید در زیر لیستی از اونها رو ببینید.
کار اصلی این پروژه توسعهی فردی خودمه، تصمیم دارم در این پروژه چند تا از رویاهام رو محقق کنم و تجربیاتم رو با دیگران به اشتراک بگذارم.
کار اصلی این پروژه مدیریت کردن یکپارچهی تمام رویاهاست، در این پروژه به عنوان مدیرعامل مشغول کار هستم.
کار اصلی این پروژه کمک به سایر پروژهها در توزیع و فروش محصولات است، در این پروژه به عنوان مدیراجرایی مشغول کار هستم.
کار اصلی این پروژه برگزاری دورههای آموزشی حرفهای و با کیفیت است، در این پروژه به عنوان مدیرمحصول مشغول کار هستم.
کار اصلی این پروژه به عنوان انتشارات ترجمه و تولید کتاب خوب است، در این پروژه به عنوان مدیرپروژه مشغول کار هستم.
در اینجا دربارهی اینکه چرا در زندگیم نمیتونم تمرکز کنم روی یک کار و کارهای مختلفی انجام میدم مینویسم.
در اینجا دربارهی رویای خلبان شدنم و اینکه در حال طی کردن چه مسیری هستم و چه چیزهایی یاد میگیرم مینویسم.
در اینجا دربارهی روند یادگیری برنامهنویسی قراره بنویسم، اینکه چی شد وارد این حوزه شدم و چه چیزهایی یاد گرفتم.
در اینجا دربارهی روند بازسازی یک خونه برای لیلی مینویسم، اینکه چی شد کار بازسازی را شروع کردم و چه کارهایی انجام دادم.
جمعه نشسته بودم توی خونه و دوست داشتم یک فیلم ببینم، از قضا دلبر هم همین تصمیم رو گرفته بود، ولی چون کنترل دستش بود، یک فیلم طنز که به نظرم خیلی هم زرد اومد گذاشت و از شانس خوبم چون لیلی خونه بود، بعد […]
امروز صبح نشسته بودم و مشغول کار شده بودم که مدیرعامل از در اومد تو و گفت: «سلام، در چه حالی»، اصلا انتظار چنین موقعیتی رو نداشتم. از طرفی خوشحال هم بودم، چون از صبح داشتم فکر میکردم اپلیکیشنی که آخر هفته روی مشکلاتش کار […]
این هفته هم گذشت، ولی عجب گذشتنی شد. روز آخری که شرکت بودم قرار بود برای مدیرعامل نسخهی MVP اپلیکیشنی که نوشته بودم رو دمو کنم، ولی تو دفتر خودش کار نکرد، بعد آوردمش تو دفتر خودم، اونجا هم کار نکرد، بعد بردمش دفتر یکی […]
دیگه فکر میکنم وارد سال پنجم شدم که آرش رو از نزدیک ندیدم. یکی از مهمترین بدیهای مهاجرت برای کسانی که موندن همین دوریهاست. ارتباطات خلاصه میشه به گوگلمیت و …، درحالیکه قبلا تو خیابون قدم میزدیم، با هم سفر میرفتیم، پای تخته توی شرکت […]
کتاب «آلیس پای آتش» نوشته یون فوسه یک داستان شاعرانه و در عین حال عمیق دربارهی عشق، تنهایی و خاطرات است. روایت این کتاب آرام و نفسگیر است؛ انگار نویسنده میخواهد ما را آهسته و با تأمل به دنیای ذهنی آلیس ببرد. داستان درباره زنی […]
کتاب «سوروسات در سوراخ موش» اولین رمان مکزیکی خوآن پابلو ویلالوبوس است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و خیلی زود جزو نامزدهای جایزه بهترین کتاب اول گاردین قرار گرفت. این کتاب بخشی از مجموعه «برج بابل» نشر چشمه است، ساختهایست از داستانهای کوتاه ادبی با […]
کتاب «من از یادت نمیکاهم، مارتیتا» نوشتهی ساندرا سیسنروس (ترجمهی اسدالله امرایی) اثری است کوتاه و عمیق که روایتگر خاطرات سه زن جوان مکزیکی-آمریکایی به نامهای «کورینا»، «پائولا» و «مارتیتا» است. این سه دوست در پاریس با هم آشنا میشوند و ماهها در حاشیههای شهر […]
چیزی که باعث شد جذب این کتاب بشم عنوانش بود «پدر بودن»، این کتاب نوشته کارل اُوه کنوسگور است که توسط زهره خلیلی ترجمه شده و انتشارات خوب هنوز هم این کتاب رو چاپ کرده. این کتاب روایتهای صادقانهی کارل اُوه از زندگی شخصی خودش […]