هفتهی جالبی بود، سه ساعت پرواز کردم، واقعا پرواز، یکی از بهترین تجربههای زندگی من بوده تا حالا، با ناصر خانوادگی رفتیم بیرون، کلی گپ زدیم، خندیدیم، موسیقی گوش دادیم و شام خوردیم، داشتن دوست خوب در این دوره خیلی ارزشمنده، کار جدیدی رو با […]
یکی از تفریحات لذتبخش زندگی من انتخاب آدمها و تعامل باهاشون هست، آدمها موجودات خیلی پیچیدهای هستند، به سادگی نمیشه رفتارشون رو پیشبینی کرد، اینکه مدام باید بهشون نگاه کنم، حرفهاشون رو گوش بدم، تحلیلشون کنم، تصمیم بگیرم، نتایج رو بررسی کنم و تعامل کنم، […]
نمیتونم بگم یک کتاب فوقالعاده رو خوندم ولی کتاب بدی هم نبود، من همیشه معتقد بودم پول عامل خوبی برای انگیزه دادن به آدمها نیست، حداقل برای من که هیچ وقت نبود، در این کتاب سعی میکنه دربارهی انگیزه و اهمیت اون در زندگی حرف […]
دومین اصل از اصول زندگی من رو انتخاب تشکیل میده، ما در طول زندگی انتخابهای زیادی داریم، انتخاب محیط زندگی، انتخاب شریک زندگی، انتخاب مسیر شغلی، انتخاب رشتهی تحصیلی، انتخاب میوهی مورد علاقه و …، بین تمام انتخابهای زندگی به نظرم انتخاب محیط و آدمها […]
راستش زیاد از فیلمهایی که در مصر ساخته میشه و یکی دنبال گنج میگرده خوشم نمیاد، ولی در کل فیلم بدی نبود، قابل تحمل بود، بیشتر یک فیلم طنز بود، ولی خب هر فیلمی تلاش میکنه در قالبهای مختلفی مفهومی رو به مخاطب منتقل کنه، […]
چند سالی میشه که برای خودم اصولی ساختم برای زندگی کردن، میدونم زندگی کردن اصول نمیخواد ولی اگر این کار رو نمیکردم دیگه زندگی برام شبیه بازی نبود، معنا نداشت، این موضوع برای من خیلی آزاردهنده بود، یکی از مهمترین اصولهای زندگیم «بینش» هست، دقیقا […]
قبلا این فیلم رو دیده بودم ولی دوست داشتم دوباره هم ببینمش، البته این موضوع رو دقیقهی دوازدهم فیلم فهمیدم و تصمیم گرفتم دوباره ببینمش، این فیلم رو با یک دیالوگ معروف به یاد داشتم، «یه موقعی یه نفر بهم گفت، هیچ وقت نگذار به […]
در اصل هفتهی اول رو باید تعطیل میکردم به خاطر عید، ولی بعدش که یکم با خودم بیشتر فکر کردم، به خودم گفتم چه کاریه، فوقش عقب میفتی و بعدا شروع میکنی به جبران کردن، بهتره از این فرصت یک هفتهای در زمان درستتری استفاده […]
خیلی کم پیش میاد من کتابهایی با موضوع موفقیت بخونم، اولش احساس کردم احتمالا این کتاب هم جزء همین دسته از کتابهاست ولی بعد از این که چند صفحه از کتاب رو خوندم نظرم تغییر کرد، حرفهایی که در این کتاب زده شده بود برای […]
انصافا فیلم فوقالعادهای بود، راستش من عاشق شخصیت پدر خانواده شدم، همیشه دوست داشتم برای دخترم همچین پدری باشم، برخورد خیلی منطقی با مسائل زندگی، نگاه زیباش به مفهوم زندگی، آزادی که به بچههاش میداد و از همه مهمتر با کار و تصمیماتی که در […]
دوستی بهم گفت چرا عجله نمیکنی زودتر SOLO بشی، منم گفتم وقتی دارم به این خوبی یاد میگیرم و از پرواز لذت میبرم چرا باید عجله کنم، چند ساعت این طرف و اونطرف چه فرقی میکنه؟ گفت، دیگه خسته شده از دست استادش، مدام سرش […]
خیلی کم پیش میاد فیلمهای خیلی قدیمی ببینم، ولی گاهی مجبور میشم، فیلم جالبی بود به نظرم، با وجود قدیمی بودن، داستان جالبی داشت، به نظرم جالب آدمهایی رو به تصویر کشیده که برای رسیدن به موفقیت و طی کردن پلههای پیشرفت حاضر میشن پا […]
هر چند به نظر میرسه خانواده دارای یک مفهوم ثابته، ولی از نظر من اینطوری نیست، وقتی خیلی بچه بودم برای من مفهوم خانواده با دوران ابتدایی متفاوت بود و در دوران دبیرستان با دانشگاه فرق داشت و حتی امروز با سالهای گذشته. یادم میاد […]
به رسم هر سال آخرین نوشتهی بلاگم مربوط به کولهپشتی است. برای مرور فعالیتها، تجربهها و عملکردم در سالی که گذشت و برنامهریزی برای آینده. این کار بهم کمک میکنه خیلی سریع کارهای مهم و تاثیرگذاری که طی یک سال گذشته انجام دادم رو مرور […]
میتونم با جرأت بگم چالش دوازده یکی از بینظیرترین و موفقترین چالشها و برنامهریزیهای زندگیم بوده تا امروز، بدون شک نقطه ضعفهای زیادی هم داشته ولی در کنارش همین که موفق شدم به هفتهی دوازدهم برسم این یک موفقیت بینظیره، صرفنظر از نتیجهی کار، به […]
اولین باری که به عنوان خلبان سوار هواپیما شدم ذوق و شوق خاصی داشتم، هدستم رو گذاشتم و با برج تماس گرفتم و ازش اجازه گرفتم برای تاکسی کردن و آروم آروم چکهای قبل از بلندشدن رو انجام دادم تا اینکه رسیدم به چند متری […]
امسال در زندگیم خیلی احساس تنهایی داشتم، زندگیم دچار فراز و نشیبهایی عجیب و زیادی شده بود، البته وقتی میگم عجیب و زیاد از نظر خودمه، وگرنه به نظرم همیشه زندگی فراز و نشیبهای خاص خودش رو داشته، اصلا هر چی جلوتر میرم، این فراز […]
خیلی وقتها که توی کار به مشکلی بر میخورم، آدمهای دور و برم شروع میکنند به نصیحت کردن که ما گفتیم یا میخواستیم بگیم، فلان کار را نکن، یا فلان کار را با فلان آدم نکن، غافل از اینکه من وقتی انتخاب میکنم کاری رو […]
این روزها وضعیت زندگیم دقیقا شبیه این پلهای چند طبقه و پیچدرپیچ شده، اصلا نمیدونم باید چه کار کنم، چه مسیری رو باید انتخاب کنم، نمیتونم تصور کنم چند متر جلوتر به کجا میرسم، باید چه تصمیماتی بگیرم. راستش من هیچ وقت تو زندگیم نمیدونستم […]
من معتقدم وقتی دو نفر دیگه نمیتونن با هم حرف بزنن و باب گفتگو بینشون بسته شده، رابطهشون دیگه به درد نمیخوره، بیکیفیت شده، اونقدر که ممکنه حوصلهی همدیگه رو هم نداشته باشن، من همیشه تصورم از یک رابطهی خوب این بوده که دو نفر […]
فکر نمیکردم این کتاب رو به این زودیها بخونم ولی خیلی خوب شد که خوندمش، واقعا بهش نیاز داشتم، این کتاب جزء یکی از کتابهای خوبی بود که امسال خوندم، کمتر حرفهای بیمعنی مثل اینکه کافیه تو فقط بخوای تا کائنات همه چیز رو برات […]
در ابتدا که داشتم چالش دوازده را طراحی میکردم، با خودم گفتم هر فصل ۱۳ هفته داره، برای ۱۲ هفته برنامهریزی میکنم و یک هفته را برای ریکاوری و جبران عقبافتادگیهایی که ممکن بود در طول اجرای چالش پیش بیاد قرار دادم، خیلی پیش اومد […]
این کتاب رو دارم برای بار سوم میخونم، با این کتاب مجموعهی پینگونیو به دنیا اومد، کتابی برای اعتبارسنجی ایدهها، هر چند خودم خیلی ایدههام رو اعتبارسنجی نمیکنم، راستش کار درستی نمیکنم، یکی از دلایلش اینه که من صرفا دوست دارم اون کار رو انجام […]
خدایا، این روزها خیلی دلم برات تنگ میشه، عجیب نیست؟ هیچ وقت اینقدر دلم نمیخواست باهات حرف بزنم، حس میکنم گم شدم، درون خودم، از خودم راضی نیستم، همیشه میدونم خیلی از کارهایی که میکنم، درست نیست، غلطه، اشتباهه، ولی باز انجام میدم، ولی انصافا […]
در یک دورهی آموزشی شرکت کردم که هر سه نفر تحت آموزش یک استاد هستیم، وقتی رسیدم به محل آموزش، دیدم یکی از بچهها که جلسهی دومش بود خیلی ناراحت و غمگین بود، در حدی که میشد احساس کرد، یکم بعد قراره گریه کنه، بهش […]
امروز برای من یکی از تاریخیترین روزهای زندگیم بود، امروز موفق شدم بعد از سالها تلاش برای اولین بار در زندگیم به عنوان خلبان پرواز کنم، فرامین هواپیما رو دستم بگیرم، زیرپاهام حسشون کنم، به اطرافم نگاه کنم و از اینکه در آسمونم لذت ببرم. […]
این فیلم حدودا برای صد سال پیش بود، یک فیلم صامت ولی هیجانانگیز، انصافا نسبت به سال ساختش خیلی خوش ساخت و زیبا بود، شاید یکی از دلایلی که ازش خوشم اومد وجود قطار بود، آخه من قطار رو خیلی دوست دارم، شاید یک روز […]
چیزی که باعث شد این فیلم رو ببینم وسیلهای بود که نائوسیکا باهاش پرواز میکرد، میدونید این روزها روی پرواز کردن خیلی حساس شدم، همش دوست دارم هر چه زودتر پرواز کنم ولی نمیشه. بگذریم، خیلی انیمیشن فوقالعادهای بود، خیلی دوستش داشتم. یک فیلم حماسی […]
این هفته خیلی جذاب و هیجانانگیز بود، روز اولش با تولدم شروع شد، امسال آدمهای جدید زیادی تولدم رو بهم تبریک گفتند که خیلی برام جذاب و ارزشمند بود و آدمهایی که از گذشته باهاشون دوست بودم و امروز براشون مهم بود و به صورت […]
هفتهی پیش یکی از بچهها پیشنهاد داده بود بریم اسکی، من از سال پیش تا امروز میخواستم برم اسکی رو امتحان کنم ولی موفق نشده بودم، برنامههای زندگیم هم به طور باورنکردنی پیچیده شده بودن، از شانس یکی از کارهای مهمم کنسل شد و پیشنهاد […]
هیچ وقت با هریپاتر نتونستم ارتباط برقرار کنم، ولی بنا به دلایلی تصمیم گرفته بودم دو قسمت آخرش رو دوباره ببینم، با وجودیکه این فیلم خیالی هست و من از دنیای خیالی لذت میبرم، ارتباط برقرار کردن باهاش برام راحت نیست. از اونجایی که این […]
اولین بار که آرش رو از نزدیک دیدم استارتاپ ویکند تبریز بود، سال ۹۲ بود اگر اشتباه نکنم، صادقانه اصلا نمیدونستم استارتاپ چیه! ولی هفت سال بود که شرکت نرمافزاری داشتیم، از اونجایی که در یک شهر صنعتی بودیم، درگیر تولید نرمافزارهایی مثل انبارداری، رهگیری […]
وقتی دربارهی شازده کوچولو حرف میزنیم، خیلیها ممکنه بهمون بگن، مگه میشه کسی شازده کوچولو رو نخونده باشه؟ در جواب باید بگم، هنوز خیلیها هستند که شازده کوچولو رو نخوندن، من خودم در ۳۰سالگی شازده کوچولو رو خوندم و عاشقش شدم. در آخرین سفری که […]
میدونم که دیگه میدونید من خیلی انیمیشن دوست دارم، این فیلم هم به نظرم فوقالعاده بود، داستان زیبایی داشت، فیلمهایی که با موضوع دنیای خیالی ساخته میشوند رو اصولا دوست دارم. ژاپنیها به خانواده در فیلمهاشون اصولا اهمیت ویژهای میدن، به نظرم این میتونه یکی […]
یادم میاد در کتابهای درسی میانگین عمر مفید انسان رو هفتاد سال نوشته بودند، اگر من واقعا هفتاد سال عمر کنم که بعید میدونم، امروز به نیمهی زندگیم رسیدم. اونقدر سریع گذشته که اصلا نفهمیدم چطوری به این نقطه رسیدم. در تمام این سالها نتونستم […]
این هفته، درگیر ادامهی کلاسهای هفتهی پیش بودم و دو تا امتحان نسبتا سخت که با هر زحمتی بود موفق شدم قبول بشم، این هفته کارهای صفحهبندی و مجوز یکی از کتابها را هم تمام کردم و فرستادم برای چاپ. برای رسیدن به یکی از […]
این کتاب رو واقعا دوست داشتم، دید خیلی خوبی دربارهی دیزاین به آدم میده، این پاراگراف از کتاب هم تاثیر عمیقی روی من گذاشت، «متأسفانه این موضوع درست است که بسیاری از اسباب و وسایلی که برای استفاده خاصی میسازند، واقعا زیبا نیستند. اما دلیل […]
چند سال پیش رفتم پیش یکی از دوستانم به اسم امیرمهرانی، ایشون در اون زمان دورههای شناخت تواناییها برگزار میکرد. بهم پیشنهاد کرد کتاب «راه هنرمند» رو بخونم، گفت خودش هم این کتاب رو خونده و تاثیر زیادی روی زندگیش گذاشته، منم سریع این کتاب […]
موضوع کتاب رو دوست داشتم، به خصوص که با این سوال شروع شد، چرا اینجایی؟ این سوالی بود که همیشه از خودم میپرسیدم و هیچ وقت به جواب درستی نمیرسیدم، سوال دوم رو وقتی بچه بودم بیشتر بهش فکر میکردم، از مرگ میترسی؟ راستش اگر […]
فیلم خیلی دوستداشتنی بود، من همیشه دوست داشتم افسانهها واقعی بودند، شاید هم باشند و واقعا ما خبر نداریم، جنگ، مزخرفترین اتفاقیه که روی زمین میتونه بیفته، نمیدونم چی میشه و چی در جنگ هست که میتونه آدمها رو در این حد بیرحم کنه، دختری […]
یک سری حرفها هست که من هنوز موفق به درک و فهم اونا نشدم، مثلا آدم نباید از کسی انتظار داشته باشه، مگه میشه! راستش درست و غلطش اصلا برام مهم نیست، مهم اینه اصلا مگه میشه آدم از کسی انتظار نداشته باشه؟ شاید مامان […]
دیدن انیمیشن همیشه حالم رو خوب میکنه، حالا اگر محتوای خوبی هم داشته باشه که دو چندان حالم بهتر میشه، واقعا انیمیشن خوبی بود، همیشه داستان وایکینگها برام جذاب بود، اینکه تمرکز اونها رو به جای فکر کردن روی عمل کردن نشون میده هم خیلی […]
این هفته کلاس مهمی داشتم، روزی شش ساعت سر کلاس بودم، حتی پنجشنبه و جمعه ولی خیلی خوش گذشت و کلی یاد گرفتم و یک قدم نزدیکتر شدم به یکی از بزرگترین آرزوهام، کارها را هم تا حد خوبی پیش بردم، درگیر تغییرات اساسی در […]
این روزها خیلی بیشتر از قبل میرم کتابفروشی، هر روز کلی داستان جدید میشنوم، با آدمهای جدید آشنا میشم، داستان زندگیشون رو گوش میدم، بعضی از شغلها واقعا با روحیات من سازگاری دارند، تصمیم دارم اگر بتونم با برچسب کتابفروش داستانهایی که در کتابفروشی اتفاق […]
این کتاب به نظرم صرفا یک دید کلی به آدمها میده که استارتاپ چیه، چه ویژگیهایی داره و چطوری میشه اجراش کرد. اگر فکر میکنید بعد از خوندن این کتاب یا هر کتاب دیگهای با این موضوع میتونید یک استارتاپ موفق داشته باشید، اشتباه میکنید، […]
میدونم شاید خیلی مسخره به نظر بیاد ولی واقعا دوست دارم از بخشی از زندگی خودم فیلم بسازم، بخشی که میشینم با آدمها قهوه میخورم و ساعتها دربارهی زندگی باهاشون گپ میزنم، خودم عاشق اون قسمت از زندگیم هستم، این روزها یکم بیبرنامه هستم، ولی […]
من عاشق دیدن انیمه هستم، به خصوص اگر ژاپنی باشه، انگار ژاپنیها برای بزرگسالها انیمه درست میکنند، خیلی از اونها را باید چند بار ببینی تا بفهمی چی شد، گاهی هم اصلا نمیفهمی چی شد. این انیمه هم خیلی دوست داشتم، حال و هوای شخصیت […]
من در زندگیم خیلی آدم سردرگمی بودم، هیچ زمانی را به یاد ندارم که دقیقا میدونستم میخوام چه کار کنم و یا حتی چه کار دارم میکنم. خیلی بابت این موضوع ناراحت نیستم، ولی خیلی بهش فکر میکنم، به این فکر میکنم که دقیقا باید […]
انیمیشن کلاوس رو خیلی دوست داشتم، موضوع بسیار جذابی داشت، وقتی بچه بودم همیشه یکی از سوالات ذهنی و ناراحتیهام این بود که چرا ما پولدار نیستیم و من نمیتونم زیاد خوش بگذرونم، بزرگتر که شدم خوشحال بودم که پولدار نبودیم، چون این موضوع باعث […]
روز اول هفته با یک امتحان سرنوشتساز شروع شد، امتحانی که هیچ آمادگی براش نداشتم، شب قبل از امتحان یادم افتاده بود که امتحان دارم، کتاب مورد نظر را برداشتم دیدم ششصد صفحه کتاب انگلیسی را نمیتونم در یک شب بخونم، تصمیم گرفتم بخوابم و […]
چند روز پیش یک جوان ۲۰ساله وارد کتابفروشی شد، لابهلای کتابها چرخی زد، چشمش خورد به کتاب سیزده دلیل برای اینکه، …، کتاب را برداشت، چند صفحهای از کتاب را ورق زد، برگشت سمت من و گفت، این کتاب رو خوندی؟ منم خیلی با اشتیاق […]
وقتی یکی رو برای اولین بار میبینم اصولا از دفعات دوم به بعد برام خیلی جذابتره، امروز هم یکی رو برای اولین بار دیدم، اول یک برخورد کلنگی، بعد آشنا شدنش با یکی از دوستان بینهایت شوخطبع و فاجعهام، بعد بازیکردن با هم و سر […]
فیلم بدی نبود، ولی اونقدر هم خوب نبود، بالاخره از فیلمهای هندی خیلی نباید انتظار دور از ذهنی داشت، ولی موسیقیهای به کار رفته در فیلم رو دوست داشتم، داستان فیلم هم بد نبود، به نظرم تو دستهبندی فیلمهای خندهدار بیشتر میگنجید، بیشترین جایی هم […]
دو هفتهی پیش به کسی که نمیشناختم به صورت ناشناس پیام دادم و کلی دربارهی فیلم، کتاب و موسیقی گپ زدیم، ناشناس پیام دادن خیلی کار جالبی شده برام، خیلی پیش میاد این کار رو انجام بدم، البته فقط برای یک روز برام جالبه و […]
این فیلم واقعا بینظیر بود، اکثر فیلمهایی که دیده بودم، همیشه میتونستم آخر فیلم رو حدس بزنم ولی آخر این فیلم رو تا دقیقهی آخر فیلم نتونستم درست حدس بزنم، روایت داستان در این فیلم واقعا عالی بود، ذهن آدم رو به شدت دچار آشفتگی […]
چهارشنبهی هفتهی پیش در یک آزمون خیلی مهم ثبت نام کردم، برای قبول شدن در این امتحان باید یک کتاب ۶۰۰صفحهای انگلیسی با ۱۶۸۰سوال انگلیسی رو میخوندم، تا جمعه شب حوصلهام نیومد حتی کتاب رو باز کنم، آخر شب با خودم گفتم بخوابم یا چند […]
این هفته بعد از ملاقات با مهدی، تصمیم گرفتم فضای کتابفروشی رو برای مدتی در اختیارش قرار بدم، این طوری خودمم مجبور میشدم از روی تخت بلند بشم و هر از چندگاهی برم بهشون سر بزنم، البته باید بگم این دو سه روز آخر هفته […]
همیشه یکی از فانتزیهام در دنیای خیالیم ساختن یک دهکدهی کوچیک برای خودم و کسانی که دوستشون دارم بود، امروز یکی از دوستانم که متوجه شده بود حال روحیم زیاد خوب نیست و میخواست باهام حرف بزنه تا شاید حالم رو بهتر کنه، حرفهاش رو […]
یک فیلم عجیب دیگه از کریستوفر نولان و باز هم موضوع زمان، یکی از علاقهمندیهای من اینه که ساعتها با این بشر بشینم و ببینم از بچگی چی توی ذهنش میگذشته! نولان همیشه به چیزهایی فکر میکنه که شاید آدمها در حالت معمولی هیچ وقت […]
یک دوستی دارم هر چند سال یک بار وقتی کارش گیر میکنه یاد من میفته و بهم پیام میده و آخرش هم منجر میشه به اینکه با هم در کافهای بشینیم و دربارهی مدتی که همدیگر رو ندیدیم گپ بزنیم، با وجودیکه شاید خیلیها دوست […]
این فیلم رو خیلی دوست داشتم، برای این دوست داشتنم یک دلیل خیلی ویژه داشتم، من هم با موجودات و آدمهای خیالی درون ذهنم زندگی میکنم، گاهی زمان خیلی زیادی رو هم براشون میگذارم، هیچ وقت فکرش هم نمیکردم این میتونه یک مشکل باشه، تا […]
مدتی که حالم خوب نبود، دوستان جدیدی پیدا کردم که باعث شدند حالم خیلی بهتر بشه، شاید انگیزهای که دنبالش بودم رو کامل پیدا نکردم ولی ذهنم خیلی نسبت به قبل امیدوار شده بود، این طوری میتونستم خودم انگیزهام رو پیدا کنم، یکی از این […]
باورتون نمیشه اگر بگم این فیلم رو کجا دیدم، با یکی از دوستانم رفته بودیم شرق تهران برای یک دیدار دوستانه، با خودمون گفتیم ساعت ۵عصر بر میگردیم که به ترافیک نخوریم، ولی جاتون خالی خوردیم، اولش موسیقی گوش میدادیم ولی بعدش من تصمیم گرفتم […]
این هفته تلاش خیلی جدی کردم برای پیدا کردن خودم و بهبود اوضاع، به نظرم خیلی خوب پیش رفت، هر چند یک هفتهی دیگه هم گذشت ولی این هفته خیلی کارهای مهم و خوبی انجام دادم، اول اینکه پنجتا از کتابهای جدید که چاپ شده […]
نمیدونم شما هم در زندگیتون به دوراهیهای تاریک و تکرارشونده رسیدید یا نه؟ ولی من متاسفانه زیاد درگیرش هستم، یعنی از بچگی همین بوده، مثلا میدونم فلان کار اشتباهه، ولی باید کلی تلاش کنم که راه اشتباه رو انتخاب نکنم، ولی راستش رو بگم همیشه […]
امشب با دوستی بحث سر این موضوع بود که در زندگی من یک سکه میندازم تو صندوق شما بعد منتظر میمونم شما هم یک سکه بندازید در صندوق من، ولی چون این کار را نمیبینم دیگه ادامه نمیدم، به نظرم این دقیقا تفاوت همکاری و […]
به نظرم این کتاب از همون دست کتابهای دوزاری بود که همه جا پیدا میشه، چند روش تهیه لیست کارها رو بارها و بارها با مزخرفات مختلف مدام تکرار میکنه، مزایای این روش چیه، مزایای اون روش چیه؟ طوریکه انگار داره برای یک احمق توضیح […]
فیلم نارنگیها واقعا فیلم دیالوگمحور جذابی هست، به نظرم اگر نبینید انگار یک فیلم مهم رو ندیدید. جایی که دربارهی وطن، جنگ، دوستی، دشمنی، زندگی و … حرف زده میشه، اونم از نگاهی متفاوت، به نظرم در این فیلم محور انسان بود، خالی از هر […]
دوستی دارم که هنوز بعد از سالها نمیدونم دوستش دارم یا ازش متنفرم، وقتی یاد روزهای گذشته که با هم بودیم میفتم حس میکنم دوستش دارم، ولی وقتی یاد روزهای جداییمون میفتم ازش متنفر میشم. حس و حال این روزهای من نسبت به ایران هم […]
من عاشق این سبک از فیلمها هستم، البته بیشتر از خود فیلم عاشق موسیقیشون هستم، واقعا بینظیر هستند، بهترین موسیقی متن این فیلمها هم به نظرم برای فیلم خوب،بد، زشت بود. وقتی آدم فیلمهای وسترن رو تماشا میکنه اول با خودش میگه خوب شد ما […]
دوباره بگم این هفته حالم خوب نبود و هیچ کاری نکردم یا خودتون میدونید؟ تلخترین اتفاق این هفته به نظرم آسیب دیدن دست لیلی بود، هنوز هم نمیدونم دستش رو کجای تردمیل گذاشته که اون طوری کف چهارتا از انگشتهای دست چپاش زخم شده، قشنگ […]
امروز با بچهها دور هم جمع شده بودیم، گفتیم یک فیلم هم ببینیم، یکی از بچهها این فیلم را پیشنهاد کرد، من اسماش رو گذاشتم مرد آچار فرانسه ولی شاید با توجه به اسم اصلی، چاقوی چندکارهی سوئیسی یا چیزهایی شبیه این هم بشه صداش […]
فکر کنم اگر یک بار دیگه بگم حالم خوب نیست کلهام رو بکنید، ولی میگم، همونطور که میدونید این روزها حالم خوب نیست، چه اشکالی داره آدم برای خودش سوگواری کنه؟ چه ایرادی داره اگر حالمون خوب نیست به زبون بیاریم؟ حداقل شاید یکی گذری […]
همیشه دوست داشتم یک رفیق خاص در زندگیم داشته باشم، کسی که مثل خودم به تمام معنی کلمه دیوونه باشه، دنیا رو باهاش بچرخم، هر چیزی که به ذهنم میرسه رو بسازم، در بدترین شرایط زندگی حتی ثانیهای شک نکنم که ممکنه نتونم روش حساب […]
دوستی دارم که حتی یادم نمیاد چطوری باهاش آشنا شدم، ولی هر از چند گاهی به هم پیام میدیم و همدیگر رو دعوت میکنیم برای خوردن یک قهوهی داغ و گپزدن با هم. خیلی وقت بود ندیده بودمش، با هم در کوچه پس کوچههای شهرکی […]
فیلم متروپلیس حدودا صد سال پیش ساخته شده، حتی ابتدای فیلم دربارهی گم شدن بخشهایی از فیلم صحبت میشود، میتونم بگم واقعا یکی از بهترین فیلمهای صامتی بوده که تا حالا دیدم. اینکه تخیلات آدمهای صد سال پیش رو نسبت به آینده میبینی واقعا هیجان […]
همیشه یک گارد جدی نسبت به دیدن فیلمهای اصغر فرهادی داشتم، نمیدونم چرا نمیدیدمشون، شاید حس میکردم غمگین هستند، یا هر چیز دیگهای، این بار مجبور شدم ببینم، آخه این فیلم در لیست ۲۵۰فیلم برتر IMDb رتبهی ۱۱۳ رو داشت و باید میدیدمش، از نظر […]
گزارش این هفته رو دارم پنجم بهمن مینویسم، ببینید چقدر حالم بد بوده که حتی نمیتونستم چهار خط مطلب بنویسم، پیش میاد در زندگی، باید باهاش ساخت، هنوزم نمیدونم دقیقا چه تصمیمی دارم، بگذریم، میخواستم این هفته رو کلا مرخصی بگیرم، بعد دیدم حیفه، بهتره […]
بیستوپنج سالم بود که این ماشین رو خریدم. باورتون نمیشه چقدر دوستش دارم، قبل از اینکه بتونم بخرمش، همیشه سوار اتوبوس یا تاکسی که میشدم، حس میکردم همه ۲۰۶ خریدن، مدام توی خیابونهای شهر میدیدمش، حتی میشمردمشون. یک، دو، سه، … یازده، دوازده، چرا من […]
اولین بار موضوع این کتاب را در پادکست فکر کنم شمارهی بیست بیپلاس بود که شنیدم، خیلی برام جالب بود. «پروندهای برای درآمد همگانی در کل جهان، مرزهای باز و یک هفتهی کاری ۱۵ساعته»، خوندن این کتاب واقعا برام لذت بخش بود، چون تلاشهای گذشتگان […]
امروز که دارم این مطلب را مینویسم بیستوسوم دیماه نیست، بلکه چهارم بهمن است، ولی من برگشتم و دارم تلاش میکنم عقبافتادگیهای زندگیم را جبران کنم، دقیقا از چنین روزی سگ افسردگی بهم حمله کرد و چنان زمینگیرم کرد که تا دو هفتهی بعد هم […]
نمیدونم به فیلمهای مرتبط با جنگ علاقه دارم یا نه، ولی گویا این فیلمها همیشه جزء بهترین فیلمهای تاریخ سینما هم میشوند، شاید دلیلش وجود درد و رنج باشه، من خودم بعد از دیدن این فیلمها سرشار از خشم و ناراحتی میشوم، این فیلم داستان […]
خیلی فیلم خوبی بود. من همیشه عاشق فیلمهایی هستم که تبهکارها با یک نقشهی بینظیر و یک کار تیمی فوقالعاده پیروز میشوند، البته ماجرای این فیلم یکم متفاوت بود، یعنی نمیشه گفت تبهکارها پیروز شدند، میشه گفت تبهکارهای خوب و بامعرفت به تبهکارهای بد و […]
یک فیلم خیلی طولانی ولی جذاب، اولش فکر نمیکردم موضوع این فیلم جنگجهانی اول باشه، بعد که فهمیدم داستان فیلم برام خیلی جذابتر شد، ماجرای یک افسر انگلیسی که در جریان جنگجهانی اول به عربستان اعزام میشه و چه کارهایی که نمیکنه، شخصیت اون آدم […]
این هفته با وجود تمام خستگیهایی که داشتم خیلی خوب بود. موفق شدم تمام کارهای عقبافتاده از هفتهی اول و دوم رو تمام کنم، البته موفق نشدم هفتهی سوم رو کامل کنم، البته چیزی هم ازش نمونده بود ولی واقعا خسته بودم، به تمام معنی […]
نمیدونم فیلم «فهرست شیندلر» یا «پیانیست» را دیدید یا نه، این فیلم به همون اندازه حتی شاید بیشتر غمانگیز و سخته، تا فیلم تمام شد، روحم تیکهتیکه شده بود. گاهی با خودمون میگیم چرا ما باید ایران به دنیا میومدیم، بعد این فیلمها رو میبینیم […]
خیلی تلاش کردم بتونم گذشته رو فراموش کنم، به خصوص بخش به خصوصی از اون رو، ولی موفق نشدم، مثل کنه چسبیده بهم، چند وقت پیش تصمیم گرفتم بیخیال فراموش کردنش بشم، بعد دیدم اینقدر برای فراموش کردن تلاش کردم که حالا باید خود فراموش […]
۲۸ آذر بود که تصمیم گرفتم کل بلاگ قبلیام رو پاک کنم و نقطه بگذارم انتهای داستانهای گذشتهی زندگیم و شروع به نوشتن داستانهای جدیدی کنم. چیزهایی که از سایتم انتظار داشتم رو به چهار فاز مختلف تقسیم کردم و اون روز فاز اول رو […]
متاسفانه سال پیش بهترین دوستم را از دست دادم، به خاطر سرطان، باورکردنی نبود، اینکه برای سه سال بدونی داری یکی از بهترین آدمهای زندگیات را از دست میدی واقعا دردآور و رنجآوره، هر بار میرفتم بیمارستان تیکهای از وجودش رو کنده بودن و میدادن […]
اولین بار که اسم کوروساوا را شنیدم از زبان عباس کیارستمی بود که گفته بود: «من این شانس را داشتم که مادادیاوی شما را در کن ببینم و شما دو ردیف جلوتر از من نشسته بودید. این یک فرصت عالی بود تا شما و فیلمتان […]
درک سیورز از اون شخصیتهایی هست که من واقعا دوستش دارم، آدمی که دنبال پول نیست، دیوونهبازیهای خودش رو داره، به تمام معنی کلمه زندگی میکنه، خودش رو درگیر دلمشغولیهایی که دیگران دارند نمیکنه، حس مالکیت بیهوده نسبت به چیزهایی که میتونه راحت رها کنه […]
این هفته باید میرفتم دکتر ولی این کار رو نکردم، نمیدونم چرا با خودم این شکلی کنار میام، حداقل باید برای هفتهی بعد از دکتر وقت میگرفتم ولی باز هم این کار رو نکردم، انگار خوشم میاد خودم رو در این وضعیت نگه دارم. بگذریم، […]
نمیدونم چرا این کتاب رو خریدم، فکر میکردم موضوع کتاب دربارهی سیزده دلیل برای زندگی باشه، یا چیزی شبیه این، ولی این طوری نبود، موضوع کتاب سیزده دلیل برای خداحافظی بود، موقع خوندن کتاب خیلی اذیت شدم، در این کتاب بخشی از داستان یک دختر […]
چند روزی بود که میدیدم همه در حال تماشای این انیمیشن هستن، با خودم گفتم وقتی چیزی اینقدر جالبه که همه میبینن احتمال باید فیلم خوبی باشه برای همین دیشب منم این فیلم رو دیدم. به نظرم انیمیشنها یواشیواش خیلی دارن طبیعی میشن، واقعا لذت […]
چند وقت میشه که به شدت به سینما علاقهمند شدم. دو سال پیش یک سری تجهیزات برای ضبط دورههای آموزشی خریدم، قبل از اون هم با خرید یک دوربین گوپرو تصمیم داشتم مستند گردشگری بسازم، سال پیش با دوستم الیاس عزیز دو تا فیلم کوتاه […]
یکی دو هفته است که هر روز صبح خیلی سخت از خواب بیدار میشم، دلیلاش این نیست که انگیزه ندارم یا حالم خوب نیست، البته بیتاثیر نیستند ولی دلیل اصلیش به نظرم اینه که اصلا نمیدونم باید چه کار کنم! هر روز با حجم بسیار […]
هفتهی گذشته که داشتم برای چالش دوازده برنامهریزی میکردم با خودم گفتم چرا یکی از برنامهها خرید یک هدیه برای خودم نباشه! از اونجایی که پیشنهاد خیلی جذابی بود، سریع گذاشتم تو برنامه و زیرش نوشتم «اگر بعد از چهار هفته عملکرد قابل قبولی داشتی […]
به نظر من آدمها همیشه منتظر یکی بودند که بیاد و نجاتشون بده، حتی در دین خدا هم هستند آدمهایی که قرار است بیایند و ما را نجات دهند، امام زمان (عج)، عیسی مسیح، …، خلاصه ما همیشه منتظر بودیم، حتی آدمهای قبل و بعد […]
یادم میاد قبلا شروع کنندهی خیلی بهتری بودم. فقط موفق شدم به ۱۵٪ اهداف از پیش تعیین شده برسم. درسته که میتونم در هفتهی آینده جبران کنم ولی به نظرم جالب نیست آدم زندگی رو به اما و اگر حواله کنه. نمیتونم بگم تلاش خودم […]
من عاشق مسافرت هستم. همیشه دوست دارم در حال رفتن باشم، مهم نیست کجا میرم و برای چی میرم، مهم اینه برم. شاید مسخره به نظر برسه ولی خیلی پیش میاد یهویی بدون هیچ هدف و مقصد مشخصی تصمیم بگیرم برم سفر. از وقتی به […]
فیلم جالبی بود، تصاویری که در ابتدای فیلم پخش شد باعث شد با کنجکاوی خاصی این فیلم رو ببینم، به احتمال زیاد اون تصاویر کاملا واقعی بودند. نکتهی جالبی که بعد از دیدن این فیلم به ذهنم رسید این بود که آلپاچینو در هر فیلمی […]
اگر بگم هیچی از فیلم نفهمیدم دروغ نگفتم. نمیدونم شما هم آدمهایی شبیه شخصیت الکس تو زندگیتون دیدید یا نه، آدمهایی که از آزار دادن دیگران لذت میبرند، نمیدونم چی تو ذهنشون میگذره، یادمه دوستی داشتم که مگسها رو میگرفت، بالهاش رو یکییکی میکند و […]
یکی از عجیبترین ویژگیهای آدم به نظر من دیدن رویاست. ما رویاهامون رو در بهترین حالت ممکن در هالهای از ابهام میبینیم. حداقل من که این طوری هستم. من جزء آدمهای به شدت خیالپرداز حساب میشم. قشنگ دو تا دنیای موازی از هم دارم، دنیای […]
نمیدونم چرا نمیتونم زیاد با پاییز ارتباط برقرار کنم، شاید یکی از دلایلش این باشه که از بچگی با شروع فصل پاییز آلرژی به سراغم میاد و با یک نسیم خنک سینوزیت طوری من رو از پا در میاره که قشنگ چند روزی رو باید […]
این روزها که به قول قدیمیها پا به سن گذاشتم، فهمیدم هیچ کاری را اگر مجبور نباشم انجام نمیدم، مثلا اگر غذا میخورم، مجبورم وگرنه نمیخوردم یا اگر میخوابم چون مجبورم وگرنه نمیخوابیدم ولی از اونجایی که مجبور نیستم کارهای دیگه رو انجام بدم، پس […]
یادش به خیر روزی بلاگی داشتم که طی چند سال هشتصد پست بلاگ در اون نوشته بودم. روزهایی که خوشحال بودم از ساختن رویاهام و روزهای زیادی که غمگین بودم به خاطر از دستدادن رویاهام یا آدمهایی که به هر دلیلی دوستشون داشتم. زندگی از […]