تاریخ شروع: ۱ فروردین ۱۴۰۰
وضعیت: در حال اجرا
تاریخ شروع: ۱ فروردین ۱۴۰۰
وضعیت: در حال اجرا
خیلی دوست دارم یک خونهی ویلایی کوچیک ولی باصفا بیرون شهر برای خودم بسازم، یا بگیرم با سلیقهی خودم کامل بازسازیش کنم، از جمله ویژگیهایی که دوست دارم داشته باشه اینه که حیاط داشته باشه تا بتونم حوض توش در بیارم، من عاشق حوض و شنیدن صدای آبم، باغچه داشته باشه تا بتونم چند تا درخت میوه و یک درخت بید مجنون توش بکارم، خیلی دوست دارم اکثر وسایل داخلش رو خودم دیزاین کنم و بسازم، یک تراس قشنگ هم برای کباب پختن، نشستن و مطالعه کردن لازم دارم، یک فضای کوچولو برای آببازی کردن، یک کتابخونهی کوچولو ولی پر از محتوا، یک فضای کوچولو برای چایی خوردن وسط درختهای میوه و البته یک فضای جذاب برای بازی و تفریح لیلی، فعلا همینها به ذهنم میرسه و همینها هم خیلیه به نظرم.
شش ماه اول سال داشت تموم میشد و من هنوز هیچ کاری برای خونهی لیلی نکرده بودم. با خودم گفتم بهترین کار اینه که شش تا وسیلهی کوچیک بخرم به ازای هر ماهی که هیچ کاری نکرده بودم، با خودم گفتم خب حالا چه چیزهایی […]
اولین کاری که در خونهی لیلی انجام دادم درختکاری بود، اونم در اصل من انجام ندادم، بابام رفت انجام داد، حتی انتخاب نوع درختش هم با خودش بوده، فقط من جاشون رو مشخص کرده بودم، الان بعد از چند سال دوازده تا درخت بلند و […]
فکر میکنم اواخر سال ۱۳۸۹ بود، هر وقت از تهران بر میگشتم، با یک تابلوی بزرگ مواجه میشدم که روش نوسته بود، شهر جدید امیرکبیر، ولی هر چی اطرافش رو نگاه میکردم، خونه که هیچی، آلونک هم نمیدیدم. تا اینکه یک سال بعد یعنی در […]