برای یکی از پروژههایی که دارم کار میکنم نیاز به یک سری زیرساخت داشتم، فکر نمیکردم بتونم یک توافق جذابتر بکنم ولی یک هفته بود که ذهنم درگیرش شده بود و دوست داشتم یک تلاشی براش بکنم، ارزشش رو واقعا داشت، چند بار تلاش کردم […]
برای یکی از پروژههایی که دارم کار میکنم نیاز به یک سری زیرساخت داشتم، فکر نمیکردم بتونم یک توافق جذابتر بکنم ولی یک هفته بود که ذهنم درگیرش شده بود و دوست داشتم یک تلاشی براش بکنم، ارزشش رو واقعا داشت، چند بار تلاش کردم […]
سالها پیش که بیشتر با عباسکیارستمی آشنا شده بودم، تصمیم گرفتم بشینم یه مدت فیلمهاش رو ببینم، فکر میکنم دوتایی رو دیدم، بعد رها شد، رفتم سراغ فیلمهای دیگهای تا همین چند وقت پیش که فیلم «زیر درختان زیتون»، «کلوزآپ» رو دیدم. امروز خیلی ناگهانی […]
امروز قرار بود مسعود رو ببینیم و با هم کلی گپ بزنیم، ولی وقتی رسیدم کافه دیدم با دوستش اومده، گویا امروز مشغول کمک کردن به این آدم بوده، وسط گفتگو با دوست جدیدمون که اسمش فاطمه بود، حرفهایی که میخواستم بزنم رو زدم و […]
تیمسازی واقعا یکی از پیچیدهترین کارهایی هست که یکی میتونه تو زندگیش بکنه، اینکه یک سری آدم رو دور هم جمع کنی، با هم آشنا کنی، با هم همکار کنی، هم فکر کنی، همراه کنی، خلاصه برسونی تا یک خروجی جذاب. تا حالا کل تیم […]
امروز عصر خیلی اتفاقی امیرحسین زنگ زد که وقت داری هم رو ببینیم گپ بزنیم؟ منم دیدم چند ساله ندیدمش گفتم آره چرا که نه! فکر کنم نیم ساعت بعدش رسید پیشم و شروع کردیم بحثهای عمیق فلسفی کردیم. چرا اینجایی؟ راضی هستی؟ با دلت […]
عجب هفتهی بینظیری بود، نه از لحاظ عمل به برنامه، که البته از اون لحاظ هم بررسی کنم بینظیر بود. کل این هفته درگیر کلاسهای بازآموزی خلبانی بودم، رسما ۱۶ ساعت نشستم سر کلاس، واقعا کلاسهای مفید و جذابی بودن. پروپوزال دانشگاه رو نوشتم، دو […]
امروز صبح از خواب بیدار شدیم، با خودم گفتم بهترین جا برای شروع میدون آزادی هست، با هم رفتیم به سمت میدون، یک دوری دور میدون زدم، ماشین رو گذاشتم پارکینگ و با هم رفتیم وسط میدون، هیچ کس فکرش رو نمیکردیم بریم داخل برج، […]
وقتی داشتم برمیگشتم تهران با مادربزرگم، در بین مسیر یه حس عجیبی بهم گفت، بلیت تئاتر «سیبسخنگو» به کارگردانی جواد انصافی یا برای ما همون «عبدلی» سابق رو بگیرم. این عجیبترین کاری بود که میتونستم بکنم، یعنی از هر نسل یک نماینده میبردم تا این […]
از دانشگاه که برگشتم مامانم گفت مادربزرگت چند روز پیش ازم پرسیده «پس کی من رو میبری تهران، خونهی ابوالفضل»، منم که دانشگاه اونقدر بهم فشار آورد که دوست نداشتم کار خاصی بکنم، گفتم خب فردا صبح با خودم بیاید بریم تهران، اولش فکر کرد […]
این هفته دانشگاه واقعا عجیب گذشت. قرار بود نسخهی اول پروپروزالم رو به استاد ارائه بدم، دو تا درس هم ارائه داشتم. تا لحظهی آخر اونقدر فشار کاری زیاد بود که نتونستم کاری براشون انجام بدم، یک روز قبل از دانشگاه تصمیم گرفتم سر کار […]
به نظرم فیلمهای عباس کیارستمی اصلا فیلم نیست، یه مفهوم فوقالعادهی دیگه است. استفاده از نابازیگر کم بود، فکر کنید یک داستان واقعی پیش اومده، یکی رفته خودش رو به جای محسن مخملباف جا زده، یه جورایی سر یه خانوادهای رو کلاه گذاشته، بعد بیای […]
من خیلی مشتری سینمای خانگی نبودم، شاید دلیلش این بود که اپلیکیشنشون روی تلویزیون نصب نبود و روی لپتاپ ترجیح میدادم فیلمهای خارجی ببینم. الان اجل معلق و کارناوال تبدیل به فیلمهای خانوادگی شدن که هر هفته دنبال میکنیم. اولین بار هم یادمه بیکار تو […]
یک هفته همه چیز خوب پیش میره، یک هفته همه چیز دایورت میشه، یک هفته نصفه خوب پیش میره، زندگی همینه، هیچ چیزی ثابت نیست. حتی روتینترین برنامهها هم میتونن روتین نباشن. یکم از برنامه دارم فاصله میگیرم، دلیلش اینه پروژهی خیلی بزرگی رو شروع […]
این هفته تئاتر تو تئاتر شد. دوشنبه من و دلبر رفتیم تئاتر، امروز سهتایی اومدیم. اولین اجرای تئاتر همه چی وردار هم بود. موضوع و داستان نمایش واقعا خیلی کاربردی بود برای لیلی، متاسفانه این چند وقت تو مدرسه با یه همکلاسی مواجه شده که […]
کتاب «آلیس پای آتش» نوشته یون فوسه یک داستان شاعرانه و در عین حال عمیق دربارهی عشق، تنهایی و خاطرات است. روایت این کتاب آرام و نفسگیر است؛ انگار نویسنده میخواهد ما را آهسته و با تأمل به دنیای ذهنی آلیس ببرد. داستان درباره زنی […]
کتاب «سوروسات در سوراخ موش» اولین رمان مکزیکی خوآن پابلو ویلالوبوس است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و خیلی زود جزو نامزدهای جایزه بهترین کتاب اول گاردین قرار گرفت. این کتاب بخشی از مجموعه «برج بابل» نشر چشمه است، ساختهایست از داستانهای کوتاه ادبی با […]
کتاب «من از یادت نمیکاهم، مارتیتا» نوشتهی ساندرا سیسنروس (ترجمهی اسدالله امرایی) اثری است کوتاه و عمیق که روایتگر خاطرات سه زن جوان مکزیکی-آمریکایی به نامهای «کورینا»، «پائولا» و «مارتیتا» است. این سه دوست در پاریس با هم آشنا میشوند و ماهها در حاشیههای شهر […]
چیزی که باعث شد جذب این کتاب بشم عنوانش بود «پدر بودن»، این کتاب نوشته کارل اُوه کنوسگور است که توسط زهره خلیلی ترجمه شده و انتشارات خوب هنوز هم این کتاب رو چاپ کرده. این کتاب روایتهای صادقانهی کارل اُوه از زندگی شخصی خودش […]
امروز خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو خیابون پرسه میزدم رسیدم به یک کتابفروشی، از بیرون دیدم کافه هم داره، با خودم گفتم میرم استراحتی میکنم، در بسته بود، یکی از کارکنان وقتی داشت میرفت داخل منم سریع رفتم داخل، گفت تعطیله، مراسم داریم، گفتم یه […]
این کتاب رو به خاطر عنوانش خریدم و از اونجایی که انتشارات میلکان چاپش کرده بود تردیدی در خریدش نکردم و بعد از خوندنش میتونم بگم واقعا راضی بودم. کتاب خیلی خوبی بود. من به عنوان کسی که هم به شدت کمالگرا هستم و هم […]
این کتاب رو فقط به خاطر ناوال راویکانت خریدم، وگرنه کتابی با چنین عنوانی رو بعیده بخرم، راهنمای خوشبختی و ثروتمندی، البته خودش این کتاب رو ننوشته ولی یکی صحبتها و مصاحبههاش رو جمعاوری کرده و چنین کتابی رو نوشته، خیلی کنجکاو بودم ببینم این […]
من این کتاب رو دوست داشتم، نمیدونم چرا اصلا این کتاب رو خریدم، احتمالا از روی جلدش یا عنوانش خریدم ولی راضی هستم. هر چند مثل تمام کتابهای این شکلی که خوندم حس میکنم زیادی آب بسته شده به کتاب. کاش به جای آب بستن […]
خیلی وقت بود این کتاب رو خریده بودم، از اون دسته از کتابهایی بود که پیشنهاد میکنند هر طراح یا مدیر محصولی باید بخونه، ولی من فرصت پیدا نمیکردم بخونمش، در کل کتاب رو دوست داشتم ولی واقعا برای صفحهپر کردن به نظرم خیلی محتوای […]
اولی که این کتاب رو برداشتم بخونم فکر میکردم واقعا بیزار هست، مثل اون ضربالمثل انگلیسی که میگفت «هنوز اونقدر پولدار نشدم که جنس ارزون بخرم»، متاسفانه من به این ضربالمثل هم اعتقاد دارم، ولی این کتاب میخواد بگه من به دلیل درستی از چیزهای […]
جدیدا کتاب خوندن برام سخت شده، وقت درست و حسابی پیدا نمیکنم با تمرکز بشینم و کتاب بخونم. این کتاب رو یک روز از روی میز اتاق دلبر برداشتم، این کتاب رو به خودش هدیه داده بود، جالب بود. قبل از این کتاب، ایکیگای رو […]
امروز رفتم سر قفسهی کتابهای خونهی پدری و دنبال یک کتاب میگشتم تا آخرین کتاب تابستون رو بخونم، چند تا کتاب رو بررسی کردم ولی این کتاب رو انتخاب کردم، به خاطر استرس و اضطراب شدیدی که این روزها گرفتارش هستم، زندگیم در هالهای از […]