هفت خان رستم

امروز خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو خیابون‌ پرسه می‌زدم رسیدم به یک کتابفروشی، از بیرون دیدم کافه هم داره، با خودم گفتم میرم استراحتی می‌کنم، در بسته بود، یکی از کارکنان وقتی داشت می‌رفت داخل منم سریع رفتم داخل، گفت تعطیله، مراسم داریم، گفتم یه چرخی میزنم و میرم، وقتی داشتم لا‌به‌لای کتاب‌ها پرسه می‌زدم رسیدم به این کتاب، «هفت خان رستم»، همیشه دوست داشتم شاهنامه بخونم ولی حتی یک داستان هم از شاهنامه بلد نیستم، حتی نمی‌دونستم هفت خان رستم چیه، این کتاب که گویا برای گروه نوجوان طراحی شده واقعا کتاب جذابی بود، بیشتر برای نقالی و پرده‌خوانی نوشته شده بود، حتی یکی از نسخه‌ها پرده هم داشت. این کتاب رو خلاصه برداشتم خریدم و شروع کردم به خوندم، فهمیدم داستان هفت خان رستم چیه.اولش ناراحت شدم که واقعا زشته به عنوان یک ایرانی فقط واژه هفت خان رستم به گوشم خورده بود، تو مدرسه هم اگر گفته بود اصلا به یاد نداشتم، یا حداقل اون موقع فقط حفظ میکردم نمره بگیرم خیلی برام اهمیت نداشت. از این کتاب نسخه‌های دیگه‌ای هم بود که احتمالا بعدا حتما میرم بخرمشون.

نوشتن یک دیدگاه