هنوز همون حس قدیمی رو دارم!

من خودم رو خداوندگار حس‌های اشتباه، درهم، متناقض و … می‌دونم. یه جورایی گاهی حس می‌کنم با توجه به تعاریف عمومی من اصلا آدم نرمالی از نظر احساسی نیستم. گاهی فکر کردن بهش خیلی آزارم میده. می‌دونید بعضی از مشکلات رو میشه حل کرد ولی بعضی‌ها رو نمیشه. واقعا بعد از این همه سال دیگه نه حالی دارم برای تغییر و نه حتی حوصله، کنار اومدن باهاشم ساده نیست چون قبلا آگاهی نداشتم و الان فقط باید برم جلو. یاد فیلم پسر زیبا افتادم، اونم نمی‌خواست مواد مصرف کنه ولی خب مغزش دیگه آسیب دیده بود، شاید مغز منم آسیب دیده باشه که اینطوریه، بگذریم، فقط خواستم بنویسم که یادگاری بمونه بعد از این همه سال هنوز همون آدم قبلی هستم، شاید بدون هیچ تغییری در بخشی از درونم. کاریش نمیشه کرد، بالاخره این بخش از درونمم من هستم.

نوشتن یک دیدگاه