من حرف زدن با آدمها رو خیلی دوست دارم، ولی گاهی خیلی توی خودم فرو میرم و ترجیح میدم با کسی حرف نزنم، گاهی این تصمیم ممکنه بیشتر از یک سال هم طول بکشه، الان بعد از یک سال دوست دارم با آدمها حرف بزنم.
در زندگیم خیلی این جمله رو شنیدم که بچه و تربیت درست اون یکی از باقیات صالحات خیلی مهم هست برای اون دنیا، درست متوجه نمیشدم یعنی چی! اون موقع بچه بودم، این روزها ولی خیلی خوب متوجه میشم. بچهی آدم با عملکردش در جامعه
من تو زندگیم دوستان زیادی داشتم، میخواستم در ادامه بنویسم و دارم، دیدم اینطوری نیست، الان صرفا یک سری آدم هستن که نقاب دوستی به چهره زدن. هر چی بیشتر پا به سن میگذارم علاقهام به تنهایی بیشتر و بیشتر از همیشه میشه. هر از
بعد از حدودا دو سال در یک جلسهی مصاحبه شرکت کردم، قبلش انگار میدونستم چه سوالاتی قراره بپرسن، جواب همهشون رو آماده کرده بودم، چون خودم در نقش مصاحبهشونده زیاد بودم، بگذریم این قسمتهاش برام روتین و معمولی هستن، اونجایی که من رو به هیجان
دلبر همیشه از چند هفته قبل از تولد هر کسی شروع میکنه به برنامهریزی که چه بکنیم و چه نکنیم. من کلا از برنامهریزی برای این چیزها خوشم نمیاد، برای همین همیشه میسپرم به خودش. امروز تولد مامانش بود و مطمئن هستم که بیشتر از
توی برنامهریزیهام برای تابستان ۱۴۰۴ یک هفته تنهایی برای خودم در نظر گرفته بودم. عنوانش خیلی امروز من رو به فکر فرو برد، چون واقعا طی سالهای گذشته خیلی احساس تنهایی میکنم و حس میکنم خیلی تنهاتر از همیشه شدم. با وجودیکه آدم خیلی اجتماعی
مدیر گروه وقتی بهم گفت امسال ترم تابستانی ارائه میدیم و کلاسها به صورت مجازی هست خیلی خوشحال شدم، چون میتونستم بدون غیبت در کلاسها شرکت کنم و واقعا این اتفاق خوبی بود برای من، یکی از دلایل دیگهای که خوشم اومد و تابستون کلاس
از عید که به دوستی گفته بودم من وسیلهای دارم که به کارت میاد ولی باید خودت بیای ببریش، پنج ماه گذشته بود و نیومدم ببره، این شد که امروز تصمیم گرفتم با هر زحمتی هست خودم این کار رو براش انجام بدم. وسیله رو
هیچ وقت خداحافظی رو دوست نداشتم. ولی متاسفانه این دنیا بر پایهی خداحافظی شکل گرفته، طوریکه حتی مجبوریم یک روز از همین دنیا هم خداحافظی کنیم. امروز به خاطر شرایط اقتصادی کشور و پروژهای که توش مشغول به کار بودم، مجبوریم تا یک ماه دیگه