من از بچگی عاشق آب‌بازی بودم، یعنی وقتی بابا می‌گفت امروز قراره بریم استخر، از ذوق می‌مردم. الان هم دوست داشتم شنا کردن که نه، صرفا آب‌بازی رو بزارم توی برنامه، خیلی پشت گوش انداختم به دلایل مختلف تا اینکه در سفر رفتم استخر هتل،

یعنی من نمی‌دونم چه مرضی دارم وقتی زندگی داره بهم خوش می‌گذره گند بزنم بهش، این چه چالشی بود شروع کردم آخه، به نظرم خواستید چالش شروع کنید نهایتا ۳ تا موضوع انتخاب کنید یا حتی یکی، بگذریم، امروز رفتم باشگاه ثبت‌نام کردم، بدون مربی،

مدتی هست که ماشین ندارم و درستش هم نمی‌کنم، داره بهم خوش می‌گذره مثل قدیم‌ها پیاده از این طرف به اون طرف میرم، دیگه سفرهای غیرضروری ندارم و کلا با خط یازده در حال رفت‌و‌آمد هستم. امروز آرین تماس گرفت که بیا بریم بیرون، گفتم

سال گذشته که برای آزمایشات هوانوردی رفتم، بهم گفت احتمالا این آخرین سالی هست که بهت مدیکال میدیم، پرسیدم چرا؟ گفت وقتی شروع کردی ۸۵ کیلو بودی، الان ۹۵ کیلو هستی و یک کیلو دیگه اضافه بشی، مجبوریم مدیکالت رو باطل کنیم. بهم برخورد، اومدم