فکرش هم نمی‌کردم بتونم تمومش کنم یا حتی اصلا اونقدر برام جذاب باشه که ادامه بدم، ولی هم تمومش کردم و هم عاشقش شدم. بالاخره مدرک کامل هفت‌تا دوره رو گرفتم و حتی یک نشان هم گرفتم، من همیشه عاشق این مسخره‌بازی‌ها بودم. برای همین

باورش برای خودم هم سخته که موفق شدم این دوره رو تموم کنم. الان دیگه می‌تونم وارد دنیای حرفه‌ای طراحی UX بشم، بیشتر هیجان زده هستم برای اینکه می‌تونم پروژه‌ی خودم رو خودم انجام بدم. نکته‌ی جذاب ماجرا این بود که فکر می‌کردم دوره‌ی آخر

دوره‌ی خیلی سختی بود، اوایل دوره مجبور شدم از فیگما استفاده کنم، ادوبی یکی از مزخرف‌ترین تجربه‌های کاربری رو داره به نظرم، من که اصلا دوستش نداشتم، هر چند فتوشاپ رو خیلی دوست دارم. بگذریم، دیگه دارم به پایان دوره میرسم، این دوره واقعا سخت

این دوره‌ها را طی دو روز تموم نمی‌کنم، قبلا تموم کردم و الان دارم درباره‌شون می‌نویسم، گذاشتم اول همه‌شون رو تموم کنم بعد درباره‌‌شون بنویسم. من UX Design رو با دانش محدودی که داشتم شروع کردم و امروز یک محصول جذاب ساختم. البته در اصل

خب، به پایان این دوره هم رسیدم، یعنی دوره‌ی چهارم. می‌خوام وقت بگذارم و برای خودم جشن بگیرم، به خودم افتخار می‌کنم، کاری که هیچ تخصصی در اون نداشتم رو به بهترین شکل ممکن تا اینجا یاد گرفتم، کلی چیزهایی جدید یاد گرفتم، مثلا یاد

اینم سومین دوره از هفت دوره‌ی «Google UX Design Professional Certificate» بود که بالاخره تمومش کردم، قسمت جذابش برای من اونجا بود که کورسرا ایمیل زده بود که داداش کجا داری میری با این سرعت! همین الان ۶۰٪ سرعتت از بقیه بیشتره. می‌خواستم بگم داداش

این دومین دوره از هفت دوره‌ی «Google UX Design Professional Certificate» بود که موفق شدم تمومش کنم. خیلی جدی‌تر از دوره‌ی قبلی بود، کلی تکلیف و پروژه داشت که باید انجام می‌دادم. برای همین سرعتم خیلی کمتر بود نسبت به دوره‌ی قبلی. البته وسط امتحانات

از قدیم گفتن سری که درد نمی‌کنه رو دستمال نمی‌بندن، ولی خب از اونجایی که سر من همیشه‌ی خدا درد می‌کنه برای چالش‌های جدید، باید مدام دستمال ببندم. داشتم زندگیم رو می‌کردم، یکم سرم خلوت می‌شد که تصمیم گرفتم سردرد جدیدی برای خودم درست کنم،