به نظرم هفته‌ی جذابی بود، کلی کار هیجان‌انگیز کردم، کتاب‌هایی که لازم بود رو خوندم. هر روز در بلاگم نوشتم، پنج روز در هفته زبان خوندم، فیلم خوب دیدم، کلی کار جذاب سر کار انجام دادم. سفر رفتم، برای خونه لیلی هواساز رو نصب کردم،

عجب هفته‌ای بود واقعا. چالش ۴۲ روزه‌ را خیلی خوب شروع کردم، اوایل یکم شل‌کن سفت‌کن داشتم ولی ترجیح دادم انجامش بدم واقعا و این کار رو تا حد خوبی انجام دادم، دو روز در هفته باشگاه رفتم، استخر موند چون نیاز به هماهنگی‌ با

شاید عجیب به نظر برسه چرا دارم گزارش چالش هفته ششم از چالش دوازده رو می‌نویسم در حالیکه همین دو روز پیش یه چالش جدید ۴۲ روزه رو شروع کردم. دلیلش اینه من نمی‌خوام یه چالش وسط یه چالش دیگه درست کنم، انگیزه‌ام امسال برای

بالاخره بهار هم تموم شد، لعنتی این عمر خیلی زود داره می‌گذره. این هفته هم هر روز در بلاگم نوشتم، یکم از عقب افتادگی‌ها رو جبران کردم. برای تابستان برنامه‌ریزی کردم. خونه‌ی لیلی رو یکم پیش بردم، برای لیلی وقت گذاشتم. هفته‌ی آخر همیشه برای

امروز تصمیم گرفتم برم یک کتاب برای خودم بخرم، بعد وقتی رسیدم و کتاب رو پیدا نکردم، با خودم گفتم برم یه گوشه بشینم ببینم بهار چه کردم، راستش فکر می‌کردم هیچ کاری نکرده باشم، ولی خیلی کار انجام دادم که باورش برای خودمم سخت

یک هفته‌ی دیگه هم تموم شد، این هفته هم یک فیلم خوب دیدم، کلی کار کردم، هر روز در بلاگم نوشتم، با امیر کلی جلسه گذاشتیم تا ببینیم سر انجام ایده‌ی زدن کافه به کجا می‌رسه. رفتم اراک و در مهمونی پسر عمه‌ام شرکت کردم،

اونقدر از این چالش دور شده بودم که یادم نیست چطوری این پست رو می‌نوشتم. بعد از مدت‌ها گزارش اولین هفته‌ای هست که دارم می‌نویسم، البته قطعا باید برگردم و قبلی‌ها رو هم بنویسم ولی این اولین گزارش سال ۱۴۰۳ هست که دارم می‌نویسم. در

امروز «گزارش چالش دوازده برای تابستان ۱۴۰۲» رو اینجا نوشتم. از بهار به مراتب بهتر بودم ولی خب درصد عمل به برنامه‌ام ۷۶درصد بود، هر چند اگر می‌خواستم خودم خارج از برنامه‌های چالش دوازده به خودم درصد بدم قطعا ۱۲۰ درصد می‌دادم (لبخند)، چون کارهای