تولد بابا و خونهی لیلی
بعد از کابینت کردن خونهی لیلی، بابا پیشنهاد کرد که یک شب بریم اونجا و بمونیم و ما با خودمون گفتیم با توجه به اینکه تولدش نزدیک هست و تعطیلی هم هست چه روزی بهتر از روز تولدش. خلاصه امروز رفتیم خونهی لیلی و برای
بعد از کابینت کردن خونهی لیلی، بابا پیشنهاد کرد که یک شب بریم اونجا و بمونیم و ما با خودمون گفتیم با توجه به اینکه تولدش نزدیک هست و تعطیلی هم هست چه روزی بهتر از روز تولدش. خلاصه امروز رفتیم خونهی لیلی و برای
من عاشق صدای آب هستم، بهم آرامش خوبی میده، تو طراحی اولیه خونهی لیلی سه تا حوض طراحی کرده بودم، ولی یکیش رو نصفه و نیمه ساختم، امروز چون خیلی بیکار بودیم، تصمیم گرفتم دومی هم بسازم، البته ترکیبی از حوض و فضایی برای باغچه
به نظر من قلب تپندهی یک خونه آشپزخونه است. وقتی شروع کردم به بازسازی خونه، اولین جایی که خراب کردم آشپزخونه بود، چون به نظرم درست ساخته نشده بود، اولین کار محل قرارگرفتن سینک رو گذاشتم زیر پنجره و نقطهی شروع طراحی قرار دادمش و
برای خونهی لیلی میخواستم آب تصفیه بخرم که یادم افتاد یک آب تصفیه خیلی خوب از قدیم برای دفتر خریده بودم که افتاده یه گوشه، به نصاب زنگ زدم و شرایط آب تصفیه رو گفتم، بهم گفت احتمالا فقط باید فیلترها رو عوض کنیم، منم
امروز نصاب لوازم خانگی باهام تماس گرفت که قراره بیاد برای نصب ماشین لباسشویی و ظرفشویی. وقتی اومد همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه لحظهی آخر دیدم در ماشین ظرفشویی آسیب دیده، بهش گفتم لطفا این رو عوض کنید، طرف هم درخواست گارانتی
قبل از جنگ تصمیم داشتم کل کارهای چوبی خونه رو با هم انجام بدم، ولی بعدش دیدم اونقدرها هم فرصت زندگی نداریم که اینقدر صبر کنیم، این شد که رفتم پیش دوستم که کارگاه MDF داره بهش گفتم اینقدر چوب و یراق میخوام، نقشهها رو
برای خونهی لیلی تلویزیون نخریدم، تصمیم داشتم به جاش از پروژکتور استفاده کنم، فکر میکنم شیائومی L1 PRO خریدم. به نظرم دیوایس خیلی فوقالعادهای هست، چون این مدل در روز هم بد نشون نمیده، کیفیت تصویر خیلی خوبی داره، صدای خوبی هم به نظرم داره،
روز چهارم جنگ دیگه احساس میکردیم این از اون جنگهایی نیست که به این زودی تموم بشه، برای همین با نصاب یخچال هماهنگ کردم و رفتیم یخچال خونهی لیلی رو زودتر از موعد نصب کردیم. در حالت عادی باید بعد از نصب کابینت این کار
میگن آدم از اشتباهاتش درس یاد میگیره من خیلی به این جمله اعتقاد دارم، ولی باید اینم بهش اضافه کنم که گاهی هزینهی این یادگیری میتونه خیلی زیاد باشه. مثلا خود من هیچ وقت نمیفهمیدم لوله میتونه یخ بزنه یعنی چی؟ به کجا آسیب میرسه!
از یک سال پیش تا امروز به حسین میگم یه وقت بگذار بریم این پروژهی کوچولوی ما رو ببین، البته هم وضعیت پروژه هیچ وقت به کابینت و کمد نرسیده بود هم حسین هیچ وقت فرصت نداشت. بعد از عید خیلی شوخیشوخی حسین زد گفت