اولین رسیتال لیلی

چند روز بود که لیلی توی خونه سازش رو برمی‌داشت و شروع می‌کرد به زدن، تا دیشب که همه‌مون رو جمع کرد و گفت می‌خوام براتون اجرا کنم. واقعا بامزه بود، تا اینکه فهمیدم امروز در آموزشگاه‌شون رسیتال داره. خلاصه برنامه رو جور کردم و با هم رفتیم نشستیم توی سالن، استادشون اومد، بقیه‌ی همکلاسی‌های خودش و بقیه‌ی کلاس‌ها هم با خانواده تو سالن نشسته بودن. استاد ازشون پرسید کی داوطلب هست اولین نفر بیاد؟ همه دست‌شون رو گرفتن بالا به جز لیلی، بهش گفتم بابا تو داوطلب نمیشی؟ گفت نه، دوست دارم آخر باشم، استادشون هم نه گذاشت و نه برداشت اسم لیلی رو اولین نفر خوند، بنده‌ی خدا خودش هم شُکه شده بود بچه، ولی خیلی آروم سازش رو برداشت، نشست روی صندلی، سازش رو روی میز مرتب کرد، خودش رو معرفی کرد و شروع کرد به زدن، اونقدر آروم و با حوصله می‌زد که من دیگه داشت اشکم در میومد، واقعا صحنه‌ی بی‌نظیری بود برای من، چنین حسی رو تا حالا تجربه نکرده بودم.

نوشتن یک دیدگاه