انتخاب واحد تابستان
چند روز پیش مدیر گروه بهم پیام داد که به بچهها بگو قراره ترم تابستانی ارائه بشه، دو تا درس و به صورت مجازی. موندم چرا به من میگفت که به بقیه بگم وقتی خودش تو تمام گروهها بود. من نمیخواستم ترم تابستانی بردارم ولی
چند روز پیش مدیر گروه بهم پیام داد که به بچهها بگو قراره ترم تابستانی ارائه بشه، دو تا درس و به صورت مجازی. موندم چرا به من میگفت که به بقیه بگم وقتی خودش تو تمام گروهها بود. من نمیخواستم ترم تابستانی بردارم ولی
روز نهم جنگ، مصادف شده با آخرین امتحان دانشگاه، درس روش تحقیق استاد تقوایی، کلاسش عالی بود، به من میگفت «هفتی» به خاطر نمرهای که در درس یادگیری و تفکر در ترم پیش گرفته بودم. این درس در اصل برای آمادگی برداشتن واحد پایاننامه بود.
روز هفتم جنگ مشغول امتحان رونشناسی اسلامی بودم، واقعا نمیدونم چرا دوست دارن در هر رشتهای یک درس اسلامی هم بزارن! واقعا دلیلش رو درک نمیکنم، البته استاد این درس رو خیلی دوست داشتم، چون همیشه سر کلاسش بحثهای جالبی میکردیم، رسما کل کلاس با
روز پنجم جنگ نوبت رسید به امتحان استاد احمدی، کلاس این استاد رو دوست دارم، هم بهم خوش میگذره، آدم خشکی نیست، هم چیزهای جالبی یاد میگیرم. امتحان این درس مجازی برگزار شد، زمان امتحان رو طوری گذاشته بود که اگر از روی کتاب هم
اولین امتحان بعد از شروع جنگ روانشناسی خانواده بود که باید حضوری میدادیم. استاد این درس یکی از بهترین استادهایی بود که این ترم داشتیم، استاد داوودی عزیز، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم، کلاسش به تمام معنی کلمه کلاس بود، موضوع درسش هم دربارهی: «بررسی نقشها،
اولین امتحان دانشگاه سختترین امتحان بود. هم کتابش خیلی سنگین بود، هم استادش سختگیر بود، هم باید کل کتاب رو میخوندم. اول یک دور کتاب رو خوندم بعد شروع کردم به خلاصهبرداری از کتاب، بعد هم یک سری سوال درآوردم و بهشون جواب دادم، مثلا
این هفته حال و حوصله رانندگی نداشتم، تصمیم گرفتم با ماشین برم ترمینال، ماشین رو بگذارم اونجا، یک روزه با اتوبوس برم و برگردم. وقتی رسیدم جلوی در دانشگاه داشتم رد میشدم که دیدم نیروی حفاظت دانشگاه بهم گیر داد که نمیتونی با این شلوار
این ترم رسما دارم یک هفته در میون میرم دانشگاه، به خاطر شرایط کاری که داریم. خودم حس میکنم کافیه. همهی کلاسهای اصلیم روز چهارشنبه است، پنج تا کلاس دارم از ۸ صبح تا ۸ شب دانشگاه هستم. اینکه دارم حضوری میرم دانشگاه حس جالبی
به عنوان آخرین امتحان واقعا حوصلهی خوندن این درس رو نداشتم. آخر شب ساعت یک بامداد بود که با خودم گفتم چه کاریه، بخونم شاید قبول شدم، حداقل کارم برای تابستون راحتتر میشه، آخه این واحد رو برای تابستون برداشته بودم. نمونه سوال خریدم، کتاب
انگیزهام برای نوشتن خیلی نسبت به گذشته کم شده، ولی خب تلاش میکنم برای انجام دادنش، امروز امتحان روانشناسی افراد با نیازهای خاص۲ رو داشتم، دربارهی کودکان استثنائی، درس خیلی جذابی بود، اینکه میخوندم چه آدمهایی چه زحمتهایی کشیدن برای بهبود بچههایی که ناتوانی یا