امروز قرار بود گچکار بیاد ولی کسی که میخواستم رو پیدا نکردم. اینطوری شد که تصمیم گرفتم برم و یک کاری رو انجام بدم، بابا رو صدا کردم و با هم رفتیم و شروع کردیم به برقکشی، واقعا کار سختی بود، میشه گفت جای خوبی
یکی از کارهایی که دربارهی بازسازی خونهی لیلی میترسیدم همین برقکاری بود. نمیدونستم دقیقا چی میخوام، خیلی سخت بود بهم زدن خونه، به خصوص که دیوارها گچی نبود، کناف بود، سازههای فولادی ناآشنایی بود برای من، جعبه فیوز فعلی خونه اصلا جای مناسبی نبود و