خیلی وقت بود اینطوری استرس و اضطراب رو تجربه نکرده بودم، می‌دونید راستش اگر خودم بودم شاید دچار استرس و اضطراب نمی‌شدم، همش به فکر هم‌تیمی‌هام بودم. متاسفانه اصلا فرصت نکردم طوری که باید و شاید تمرین کنم. برای کلاس بداهه و خلاقیت که رسما

چقدر زود داریم به پایان کلاس‌های بازیگری نزدیک می‌شیم، این هفته برای کلاس بدن باید یک اتود می‌زدیم که قسمت اصلیش کشتن باشه، من مقدمه رو دزدی قرار دادم و قسمت پایانی هم ترس و فرار، با دوست عزیزی قرار بود اجرا کنیم که متاسفانه