اینم از آخرین دوره‌ی مدرک حرفه‌ای مدیریت پروژه‌ی گوگل، در این دوره یک پروژه‌ی فرضی رو پیش بردیم، درباره‌ی موقعیت‌های شغلی مدیریت پروژه کلی حرف زدیم، درباره‌ی اینکه چطوری خودمون رو برای مصاحبه‌ی این موقعیت شغلی آماده کنیم. این دوره رو خیلی دوست داشتم به

دوره‌ی جالبی بود، اینقدر Agile رو شنیدم حداقل فهمیدم چیه، البته گویا قبلا می‌دونستم و ازش استفاده هم می‌کردم فقط نمی‌دونستم اسمش چیه. در این دوره با مبانی Agile آشنا شدم، بعد تاریخچه‌ی Agile رو مرور کردیم و همچنین ارزش‌ها و اصول اصلی Agile رو

من از وقتی یادم میاد عاشق مدیریت پروژه بودم، البته مدیریت پروژه‌های خودم، جالب اینه که زندگیم رو هم تبدیل کردم به پروژه‌های مختلف، بیشتر از دو سال میشه که چالش دوازده را طراحی کردم و اینجا درباره‌اش می‌نویسم، چالش دوازه‌ متشکل شده از دوازده

باورش برای خودم هم سخته که موفق شدم این دوره رو تموم کنم. الان دیگه می‌تونم وارد دنیای حرفه‌ای طراحی UX بشم، بیشتر هیجان زده هستم برای اینکه می‌تونم پروژه‌ی خودم رو خودم انجام بدم. نکته‌ی جذاب ماجرا این بود که فکر می‌کردم دوره‌ی آخر

دوره‌ی خیلی سختی بود، اوایل دوره مجبور شدم از فیگما استفاده کنم، ادوبی یکی از مزخرف‌ترین تجربه‌های کاربری رو داره به نظرم، من که اصلا دوستش نداشتم، هر چند فتوشاپ رو خیلی دوست دارم. بگذریم، دیگه دارم به پایان دوره میرسم، این دوره واقعا سخت

این دوره‌ها را طی دو روز تموم نمی‌کنم، قبلا تموم کردم و الان دارم درباره‌شون می‌نویسم، گذاشتم اول همه‌شون رو تموم کنم بعد درباره‌‌شون بنویسم. من UX Design رو با دانش محدودی که داشتم شروع کردم و امروز یک محصول جذاب ساختم. البته در اصل

خب، به پایان این دوره هم رسیدم، یعنی دوره‌ی چهارم. می‌خوام وقت بگذارم و برای خودم جشن بگیرم، به خودم افتخار می‌کنم، کاری که هیچ تخصصی در اون نداشتم رو به بهترین شکل ممکن تا اینجا یاد گرفتم، کلی چیزهایی جدید یاد گرفتم، مثلا یاد

از قدیم گفتن سری که درد نمی‌کنه رو دستمال نمی‌بندن، ولی خب از اونجایی که سر من همیشه‌ی خدا درد می‌کنه برای چالش‌های جدید، باید مدام دستمال ببندم. داشتم زندگیم رو می‌کردم، یکم سرم خلوت می‌شد که تصمیم گرفتم سردرد جدیدی برای خودم درست کنم،