آموزش خلبانی با لوبیا پلو

من در تمام دوره‌های خلبانی در عجیب‌ترین کلاس ممکن بودم. یعنی در هر دوره حتما چند تا اتفاق عجیب و منحصر به فرد افتاده. در این دوره هم اتفاقات جالب و جذاب زیاد افتاد، امروز می‌خوام یکی از اونا رو تعریف کنم. وقتی مثل همیشه رفتم نشستم سر کلاس، دیدم یکی از بچه‌ها با یک قابلمه‌ی خیلی بزرگ که دورش پارچه پیچیده شده بود اومد سر کلاس. پشت سرش یکی دیگه از بچه‌ها با ماست و دوغ و نوشابه اومد، بعد یکی دیگه از بچه‌ها به یک ظرف بزرگ سالاد شیرازی وارد کلاس شد، بعد یکی دیگه با بشقاب و قاشق، اصلا یک وضعیت خیلی جالبی بود. استاد داشت درباره‌ی سیستم هیدرولیک صحبت می‌کرد ما هم داشتیم لوبیا پلو می‌خوردیم سر کلاس. من اصلا از این غذا خوشم نمیاد ولی شاید باورتون نشه اونقدر خوشمزه بود که احساس می‌کنم عاشق این غذا شدم، حتی سر کلاس اونقدر دوست داشتم که دوباره بلند شدم برای خودم غذا کشیدم، ترکیبش با ترشی که یکی از بچه‌ها آورده بود واقعا معرکه شده بود، البته استاد به خاطر این حرکت ما رو یک ساعت بیشتر نگه داشت سر کلاس، ولی اونقدر خورده بودیم که فرق خاصی به نظرم نمی‌کرد، بعد از این غذا فقط خواب می‌چسبید نه سیستم هیدرولیک و چرخ هواپیمای جت، باید می‌خوابیدیم نیم ساعت که نشد.

نوشتن یک دیدگاه