
به خدای کعبه رستگار شدم
خیلی خوشحالم زنده موندم و یک شب قدر دیگه هم پشت سر گذاشتم، نمیدونم چرا حس و حال خیلی عجیبی این شبها برای من داره، امروز که خیلی روز غمانگیزی هست، میدونید، شاید بتونم به جرئت بگم در این دنیا کسی رو اندازهی امام علی دوست ندارم، سه بار به عراق سفر کردم، اگر هفت روز عراق بودم، شش روزش رو نجف بودم، این شهر خیلی برای من آشناست، احساس غریبی نمیکنم، آرومم، دوست داشتم زمان ایشون بودم و حداقل یک بار در آغوش میگرفتمش، کلا عجیبترین احساسهای زندگیم رو به ایشون دارم. به نظرم شخصیت ایشون بینظیره، فراتر از هر چیزیه، هر چند شاید گاهی خیلی چیزها رو نفهمم، ما همه از مرگ میترسیم، خیلی جذابه یکی رو به شهادت برسونن و بگه به خدای کعبه رستگار شدم، ایکاش اون دنیا حداقل بغلشون کنم.