داریم به جاهای خوبی میرسیم!
این چند روز با بچهها کلی دربارهی کارها گپ زدیم، دیگه داریم میرسیم به قسمتی که باید تیکههای پازل رو به هم وصل کنیم. کلی چالش در پیش رو داریم، قبلا فکر میکردم بعضی از کارها خیلی ساده باید باشن ولی الان میفهمم واقعا نیاز به زمان زیادی برای انجامشون هست. این چند روز وقتی مهدی قسمتی از پنل رو برام فرستاد خیلی ذوق کردم، انگار داشتم قسمتی از رویای خودم رو میدیدم که دیگه داشت به واقعیت تبدیل میشد، هر چند تمام این روزها مقدمه هست و تا رسیدن به اولین ایستگاه راه درازی در پیش داریم ولی همین که راه افتادیم هر چند کند، هر چند مبهم خیلی خوشحالم. من واقعا از اون دسته آدمهایی هستم که از مسیر خیلی لذت میبرم و اصلا تو سفرم هم قسمت جادهاش رو بیشتر از مقاصد دوست دارم. البته در کنار آدمهایی که دوستشون دارم.