دکتری برای همه‌ی فصول

حدودا یک ماه پیش بود که به روانپزشک مراجعه کردم و بهم قرص آسنترا داد، قرار بود کمک کنه تا اضطراب شدیدم رو درمان کنم، ولی بعد از شروع خوردن این قرص زندگیم از هم پاشید، اضطرابم هر روز شدیدتر شد، چندین بار پنیک شدید کردم به حدی که مجبور می‌شدم به بیمارستان مراجعه کنم، سوزش عجیب چشم، ناراحتی‌های شدید معده، سردردهای شدید، دردهای عجیب در جاهای مختلف بدن، خلاصه به فنا رفتن در یک کلمه، هر بار هم به دکتر می‌گفتم بدتر دارم میشم، می‌گفت ادامه بده شما، انگار زندگیم مسخره‌ی ایشون بود، به هر صورتی که بود رفتم پیش یک دکتر عمومی جوان، بهم گفت دیگه این قرص رو نخور داره بهت آسیب میزنه، یک قرص جدید بهم داد، شاید باورتون نشه ولی از فردا حالم روز به روز بهتر می‌شد، وقتی تصور می‌کنم چی کشیدم حالم و اعصابم با هم خراب میشه. نمی‌دونم یک دکتر چقدر می‌تونه نفهم باشه، اونم روانپزشک. خیلی خوشحالم با این دکتر جدید آشنا شدم، کلی باهاش راحتم و کلی باهاش گپ می‌زنم. خلاصه هیچی سرتون نمیشه، لااقل آزاده باشید (لبخند).

نوشتن یک دیدگاه