سال جمع‌بندی

سی و نه سال پیش در چنین روزی دیده به جهان گشودم، به امید اینکه بفهمم چه کسی هستم، برای چه چیزی آفریده شدم و به کجا خواهم رفت. حتما انتظار دارید تا حالا فهمیده باشم؟ درسته! اگر بخوام رو راست باشم باید بگم دوتای آخر رو که کلا رها کردم، خیلی دیگه برام مهم نیست برای چه چیزی آفریده شدم یا کلا بعدش چی میشه! چه کاریه می‌ریم می‌فهمیم بالاخره، نکنه فکر می‌کنید جواب قسمت اول رو دیگه فهمیدم؟ آفرین، کاملا اشتباه حدس زدید، میشه گفت بعد از این همه سال هنوز نمی‌دونم چه کسی هستم، باور کردنش یکم سخته ولی هنوز حتی نمی‌دونم دقیقا دوست دارم چه کاره بشم در آینده، البته وقتی ۲۰ سالم بود فکر می‌کردم چنین روزی آینده است و باید خیلی چیزها رو فهمیده باشم ولی متاسفانه جواب ساده‌ترین سوالات رو هم نمی‌دونم و سال دیگه این موقع ۴۰ سالم میشه.

من تا امروز، برای هر دهه از زندگیم اهدافی رو مشخص کرده بودم و سعی کردم بهشون برسم. برای مثال، هدفم برای دهه‌ی اول زندگیم خوشگذرونی، بازی و تفریح و یادگیری حروف‌ الفبا و جدول ضرب بود. هدفم برای دهه‌ی دوم زندگیم کنجکاوی برای کشف خودم و پیرامونم، زمین خوردن‌های زیاد در زمین‌های بازی مختلف برای اینکه یاد بگیرم چطوری سریع بلند بشم و ادامه بدم، شناخت احساسات و عواطفم برای تعامل با آدم‌ها و محیط‌هایی که انتخاب می‌کردم و در کنارش یادگیری خوندن و نوشتن و یکم محاسبات پیچیده‌تر ریاضی و فیزیک برای تعامل بهترم با دنیا. هدفم برای دهه‌ی سوم زندگیم پیدا کردن بینش و زمین‌های بازی خودم در زندگیم بود، کلا دوست ندارم تو زمین بازی دیگران بازی کنم، برای همین تا تونستم سفر رفتم، فقط با ماشین خودم چهارصد هزار کیلومتر سفر کردم و کل ایران رو یکبار گشتم، حتی بعضی جاها رو بارها و بارها دیدم، زمین‌های مختلف بازی رو امتحان کردم، تا تونستم بپر بپر کردم و کمتر حسرتی برای خودم به جا گذاشتم. هدفم برای دهه‌ی چهارم زندگیم انتخاب چند زمین بازی و انتخاب هم‌ تیمی‌های فوق‌العاده برای شروع بازی بود. هر جایی از انتخاب زمین بازی و هم تیمی‌هام مطمئن می‌شدم، اون بازی رو شروع می‌کردم، به نظرم زندگی مسابقه نمی‌تونه باشه، اگر به زندگی به دید مسابقه نگاه کنیم، چون در آخر می‌میریم قطعا بازنده‌ هستیم، من نگاهم به زندگی شبیه بازی‌های مختلف در زمین‌های مختلف هست که هدفم صرفا در بازی موندنه نه برد و باخت. در دهه‌ی چهارم خیلی روی تثبیت بعضی از زمین‌های بازی کار کردم، کمتر بپربپر‌های عجیب کردم و تمرکز خوبی روی بعضی از بازی‌ها داشتم.

امسال سال آخر از دهه‌ی چهارم زندگیم هست، برای همین اسم امسال رو گذاشتم «سال جمع‌بندی». قرار نیست به سوالاتی که در ابتدا مطرح کردم جواب بدم، صرفا می‌خوام تکلیف بعضی از زمین‌های بازی و آدم‌هایی که قراره باهاشون به عنوان هم تیمی در بازی‌های مختلف‌ شرکت کنم رو مشخص کنم تا در دهه‌‌ی پنجم زندگیم، بیشترین تمرکزم روی بازی‌هایی باشه که در این دهه شروع کردم. تمام بازی‌هایی که شروع می‌کنم بازی‌های بی‌نهایتی هستند که دوست دارم تمام تلاش خودم رو بکنم تا اونا رو به حد اعلای خودشون برسونم. برای همین علاوه بر انتخاب زمین‌های بازی و هم‌بازی‌ها، باید تغییراتی رو هم در سبک‌زندگیم ایجاد کنم که دوست دارم در این سال حداقل شروع کرده باشم‌، این موضوع مهمی هست که طی سال‌های گذشته خیلی پشت گوش انداختم و باید تلاش جدی براشون بکنم.

امسال تصمیم دارم برنامه‌های سال ۱۴۰۴ رو یکم زودتر از همیشه بنویسم و به تصویب خودم برسونم تا شاید از اون طرف زودتر تموم‌شون کنم، اینکه دقیقا قراره چه کارهایی بکنم رو طی روزهای آینده سعی می‌کنم بنویسم، البته کلا تصمیم دارم امسال خیلی بیشتر اینجا بنویسم. جالب اینه تا چند روز پیش تصمیم داشتم کلا اینجا رو پاک کنم و از نو شروع کنم، ولی خدا رو شکر به انجام بعضی تغییرات در اینجا بسنده کردم و احتمالا طی روزهای آینده تغییرات بیشتری هم ایجاد می‌کنم تا بیشتر به دلم بشینه، تمرکز اصلی امسال احتمالا نوشتن خواهد بود، برای همین چیزهای اضافه رو یا حذف کردم یا جا‌به‌جا کردم و در منو و قسمت‌های دیگه گذاشتم.

در آخر باید از خدا بخوام هر چیزی که دوست دارم و رویای منه رو بهم بده، خیر و صلاح منم در اونا قرار بده 🙂
بریم سال جدید رو شروع کنیم، …

نوشتن یک دیدگاه