ماسایی‌ مارا

امروز ساعت ۵ صبح بیدار شدیم، قرار بود صبحانه را وسط حیات‌وحش بخوریم. هوا خیلی تاریک بود، سقف ماشین رو باز کردیم، ستاره‌ها رو دیدیم، اونقدر آسمون صاف بود که حتی به نظرم ماهواره‌ها رو هم می‌تونستیم ببینیم. مشاک با هیجان دنبال شیر بود، در طول مسیر پیدا کردن شیر، کلی فیل و زرافه دیدیم، واقعا دیدن این موجودات از نزدیک آدم رو به وجد میاورد. بعد از کلی تلاش کلی شیر پیدا کرد که شکار کرده بودن و دنبال شکار جدید بودن. یکی دو ساعت درگیر شیرها بودیم که چطوری شکار می‌کنن، تصمیم گرفته بودن بوفالو شکار کنن، شغال‌ها هم از اون طرف گله غزال‌ها رو به سمت شیر‌ها هدایت می‌کردن ولی شیرها تصمیم‌شون رو گرفته بودن می‌خواستن بوفالو شکار کنن، خلاصه دیدنی بود. بعد رفتیم یوزپلنگ پیدا کردیم، واقعا زیبا و باوقار بود. بعد زیر یک درخت در کنار زرافه‌ها صبحانه خوردیم و باز ادامه دادیم، عصر اسب آبی و تمساح دیدیم، علاوه بر گورخر و کلی حیوان جالب دیگه. تا شب پارک رو زیر و رو کردیم و شب برگشتیم هتل، دور آتیش نشستیم، یکم گپ زدیم و رفتیم خوابیدیم.

نوشتن یک دیدگاه