
هدیهی اولین ماه زمستون
هفتهی گذشته که داشتم برای چالش دوازده برنامهریزی میکردم با خودم گفتم چرا یکی از برنامهها خرید یک هدیه برای خودم نباشه! از اونجایی که پیشنهاد خیلی جذابی بود، سریع گذاشتم تو برنامه و زیرش نوشتم «اگر بعد از چهار هفته عملکرد قابل قبولی داشتی باید حتما برای خودت یک هدیه بخری، چیزی که خوشحالت کنه». چند وقت پیش لپتاپم خراب شد، درست همراهی نمیکرد، به یکی از دوستانم که روزی خودم براش مکبوک خریده بودم گفتم تو که فعلا دوتا داری، میشه چند روز لپتاپت رو بهم قرض بدی، البته اگر میداد هم واقعا نمیگرفتم، فقط خیلی دوست داشتم ببینم چه واکنشی نشون میده، اینقدر ساده بحث رو تغییر داد که واقعا لذت بردم، من کارهایی برای بعضی از دوستانم کردم که در موقعیت مشابه اونا چنین کاری را نکردند، این شاید در ظاهر ناراحت کننده به نظر برسه ولی به نظرم وقتی بهش عمیق نگاه میکنم لذت میبرم، چون این موضوع کاملا من رو با بقیه متفاوت میکنه، آدمها شاید بتونند رفتارشون رو تغییر بدن ولی نمیتونند خیلی چیزها را فراموش کنند، پس چقدر عالی که برای همیشه در ذهنشون دستنیافتنی باشیم.
چند سال پیش با یکی از دوستانم که ایران نیست تصمیم گرفتیم روی یک پروژه کار کنیم، روزهای اول کارمون یک عکس روی دسکتاپاش دیدم، یک میز کار چهارنفره که همه مکبوک داشتند، گفتم این چیه؟ گفت یکی از رویاهای منه که در شرکتی کار کنم که همه مکبوک دارند، اون موقع دوستی داشتم که کارش خرید و فروش لوازم کامپیوتری بود، بهش زنگ زدم و گفتم میشه چند تا مکبوک برام بفرستی؟ انصافا رفیق بامرام و عجیبیه، فرداش فرستاد و دوستم اون عکس رو انداخت سطل آشغالی که کنارش دسکتاپش بود. خیلی احساس شیرین و جالبی داشتم، اون موقع فکر میکردم تا چند سال بعد قراره کارهایی بکنم که به کلی از رویاهام برسم، البته چنین اتفاقی نیفتاد، به دلایل مختلف. در کل آدمی هستم که سرمایهگذاریهای اشتباه تا دلتون بخواد انجام دادم.
چند روز پیش دوستم را دوباره دیدم، همون که ازش لپتاپ خریده بودم، بعد از تو چطوری من چطورم، بحث لپتاپ شد و گفتم لپتاپم خراب شده و اونقدر گرون شده که دیگه نمیشه خرید! گفت این حرفها چیه آدرس بده برات یکی میفرستم، من بهش آدرس ندادم ولی از اونجایی که اتفاقی جلوی کتابفروشی همدیگر رو دیده بودیم، امروز جدیدترین مکبوک رو برام فرستاده بود، من نمیخواستم چنین هدیهای برای خودم بخرم ولی به نظرم منطقی میاد، نه به خاطر عملکردم، به خاطر انتخاب چنین دوستی. اولین کاری که باهاش کردم بازکردن بلاگ شخصیم بود و نوشتن این مطلب تا برای همیشه به یادگار بمونه. خدایا دوستان خوب بسیاری را سر راه من قرار بده.