گزارش هفتهی ششم از چالش دوازده
یک هفته همه چیز خوب پیش میره، یک هفته همه چیز دایورت میشه، یک هفته نصفه خوب پیش میره، زندگی همینه، هیچ چیزی ثابت نیست. حتی روتینترین برنامهها هم میتونن روتین نباشن. یکم از برنامه دارم فاصله میگیرم، دلیلش اینه پروژهی خیلی بزرگی رو شروع کردم که کامل ذهنم رو درگیر کرده، اونقدر ابعاد مختلفی داره که روزانه باوجودیکه کار خاصی نمیکنم ولی از نظر ذهنی آمادهی انجام کاری هم نیستم. ولی اگر اون پروژه رو درست انجام بدم، به نظرم زیرساخت بزرگی رو برای بعضی کارها درست کردم. با این حال خیلی خوشحالم هنوز در بلاگم مینویسم، فیلم خوب میبینم هر هفته، این هفته که دوبار تئاتر رفتم، ولی خب همچنان یک سری کارها رو خوب انجام نمیدم. تصمیم دارم یکی دو هفتهی دیگه خودم رو اذیت نکنم تا زیرساختی که میخوام آماده بشه بعد چهار هفتهی پایانی رو یکم اگر بشه جدیتر بگیرم. ولی در کل هفتهی خوبی بود به نظرم. دوستش داشتم.