
گزارش هفتهی هفتم از چالش دوازده
این هفته هم گذشت، آخرای هفته واقعا حال روحی خوبی نداشتم، طوری بود که اگر تئاتر و اجرای لیلی نبود پنجشنبه هم مثل جمعه خونه میموندم یا میخوابیدم. گاهی پیش میاد اینطوری بشم. نمیدونم چرا با این اضطرار دارم روی بعضی چیزها سرمایهگذاری میکنم، طوری که باعث میشه قید خیلی کارها رو بزنم. شاید همین موضوع باعث بشه کل ماه ذهنم درگیر باشه، با همین فرمون دو ماه دیگه هم وضعیتم همینه! از این قسمت بگذریم، خیلی خوب بود، زبان خوندم، فیلم خوب دیدم، سریال دیدم، هر روز در بلاگم نوشتم، با لیلی وقت گذروندم، کارهای شرکت رو بهینهتر پیش بردم. البته باز کمتر از انتظارم بودم که مهم نیست، خیلی وقتها تو برنامهریزیها یادمون میره انسان بودن رو هم لحاظ کنیم، میخوام دو هفته رو بزارم روی دانشگاه، بعدش چهار هفته بکوب جمعبندی کنم کارها رو، بریم ببینیم خدا هفتهی دیگه چی برامون رقم میزنه!