گزارش هفته‌ی پنجم از چالش دوازده

هفته‌ی هیجان‌انگیزی بود، هر چند اینطوری نموند! ولی دوستش داشتم. زندگی همینه! اگر همه چیز بر وفق مراد ما هم باشه زندگی به نظرم زیادی کسالت‌بار میشه، همین که چالشی به وجود میاد و ما باید حلش کنیم زندگی رو قابل تحمل می‌کنه. این هفته کلاس زبان رفتم، روی یک پروژه‌ی جدید شروع کردم به کار کردن، ایده‌های جدید اومد در ذهنم و شروع به انجام‌شون کردم، کتاب خوندم، فیلم دیدم و هر روز نوشتم، از یک کارخونه‌ی بزرگ بازدید کردم. یکم برنامه‌هام به هم پیچید ولی بالاخره یکی دو هفته‌ای تلاش می‌کنم برگردم به برنامه، اجازه نمیدم تابستون چیزی که میخوام نشه، حداقل تلاش خودم رو درست و حسابی انجام میدم.

نوشتن یک دیدگاه