گزارش هفتهی یازدهم از چالش دوازده
هفتهی یازدهم هم گذشت، اونقدر سریع که نفهمیدم چی شد، چه کردم. اتفاقات خیلی عجیبی افتاد که در آخرین هفته دربارهشون صحبت میکنم، این هفته هم هر روز در بلاگم نوشتم، یک فیلم خوب دیدم، با لیلی وقت گذروندم و با هم رفتیم تئاتر، دانشگاه رفتم برای پیگیری کارهای پایاننامهام، با مصطفی رفتم صبحونه خوردم، پروژهمون به جاهای خیلی خوبی داره میرسه، دیگه یواش یواش سر و شکل به خودش گرفته، کارهای انحلال شرکت رو پیگیری کردم، از اضطراب روزهای اول خارج شدم خدا رو شکر و با گفتگو کارها رو به روال طبیعی خودش برگردوندم، چند تا کار عقب افتاده دارم که انجام ندادم، کتاب «ستاره شمالی» رو چاپ کردم دوباره و اینبار با کیفیت خیلی خوبی انجام دادم، کارهای سایت
فروشگاه رو انجام میدادم که به خاطر چالشهای روزانهی کشور رفت روی هوا تا ببینم چطوری پیش ببرمش، واقعا کارهای زیادی در طول هفته انجام میدم که حتی ممکنه یادم بره، مثلا جلسهی کوچینگ برگزار کردم این وسط، چند تا مهمونی رفتمو …، زندگی کردم خلاصه، خدا رو شکر.