
گزارش هفتهی اول از چالش دوازده
در اصل هفتهی اول رو باید تعطیل میکردم به خاطر عید، ولی بعدش که یکم با خودم بیشتر فکر کردم، به خودم گفتم چه کاریه، فوقش عقب میفتی و بعدا شروع میکنی به جبران کردن، بهتره از این فرصت یک هفتهای در زمان درستتری استفاده کنم. واقعیت ماجرا هم اینه که عقب موندم از برنامه، حتی درست نمیدونستم برنامه چی هست، ولی کارهای خوبی انجام دادم، دو روز اولش که در کنار پدر و مادر و خانوادهام بودم، خیلی لذتبردن از کنارشون بودن، کاش این بیماری نبود و بیشتر میرفتم. بعدش برگشتم تهران و چند ساعت پرواز کردم، خیلی بهم چسبید، با هر بار پرواز چیزهای جدیدتری یاد میگرفتم و راستش خیلی احساس شگفتانگیزی دارم اون بالا. چند نفر از دوستانم رو که اصولا سالی یکبار میبینم و با هم کلی حرف داریم برای زدن رو دیدم و خیلی بهم خوش گذشت، حتی یک سفر چند ساعته به شمال هم با دوستی داشتم، خیلی خوشحالم بعد از یکسال دوباره دریا رو به لیلی نشون دادم. بعد از چند روز پستهای بلاگ عقب افتاده هم نوشتم، البته همین الان که این پست رو مینویسم هنوز موفق نشدم تمام کارهای مرتبط با این هفته رو انجام بدم ولی میدونم که میتونم جبران کنم، دو تا فیلم خوب دیدم، یک کتاب خوندم، خلاصه کلی با خودم کیف کردم.