
گزارش هفتهی ریکاوری از چالش دوازده
یک هفتهی دیگه هم به سادگی نوشیدن یک فنجان چای گذشت، انتظار داشتم در هفتهی ریکاوری خیلی از کارها رو تموم کنم ولی خب نشد که نشد، خیلی از کارها به من وابسته نبودن، کل بچههایی که باهاشون کار میکردم کرونا گرفتن یا خانوادهشون درگیر کرونا شدن، از مهدی و سهند و آرزو بگیر تا اون یکی مهدی و خانوادهی خودم و … یه وضعیت عجیبی بود تابستون امسال، باورکردنی نیست، اصلا این قسمتش دوستداشتنی نبود به خصوص که آرزو مادرش رو از دست داد. ولی خب خوشحالم که با این حال کارهای زیادی رو پیش بردم، راضی هستم از خودم، هفتهی دیگه هم سعی میکنم چند تا کار مهم دیگه رو تموم کنم و وارد پاییز ۱۴۰۰ بشم، هر چند کلی کار برای پاییز خواهد موند. حتما بر میگردم و خیلی از کارهای نیمهکارهی تابستون رو تکمیل میکنم.