
گزارش هفتهی هشتم از چالش دوازده
هفتهی بدی نبود، به نظرم گاهی انتظاراتم از خودم بیش از حدی هست باید باشه. این هفته یک فصل از کتابم رو نوشتم و ازش راضی هستم. یک دوست جدید پیدا کردم و باهاش گپ زدم. کارهای دانشگاه رو پیگیری کردم، حداقل فهمیدم باید حضوری برم، چون گویا اصلا درخواستهای آنلاین رو نگاه هم نمیکنن. یک دورهی فیلمسازی رو در مسترکلاس گذروندم و جذاب بود، طبق معمول یک کتاب خوندم، نوبت کتاب شجاعباش دختر بود، واقعا کتاب خوبی بود. چند تا هم فیلم دیدم. یکم دچار سردرگمی خاصی هستم، نمیتونم تصمیمات مهم رو فوری بگیرم، باید به خودم فرصت بدم. از نظر روحی یکم بهم ریختم، باید یک سری برنامهها رو شیفت بدم به پاییز.