
وقتی میدونم کارم تا حدی اشتباهه!
هیچ وقت در زندگیم نفهمیدم آدم باهوشی هستم یا خنگ، شایدم چیزی بین این دو تا باشم، نمیدونم. ولی انصافا آدم عاقل وقتی میدونه به صورت عادی و روزمره استرس و اضطراب زیادی رو تحمل میکنه حتی بدون دلیل، بعدش میاد یک برنامهریزی خیلی سنگین و عجیب برای خودش طراحی میکنه که نتونه انجامش بده و هر روز تحت فشار باشه؟ البته که تجربه ثابت کرده هر چی من به خودم بیشتر سخت بگیرم به خروجی بهتری هم میرسم، ولی آیا میارزه؟ این همه فشار روحی، استرس شدید، اضطراب هر روزه، جالب اینجاست که هر از چند گاهی هم کلا میرم روی هوا و حوصلهی خودمم ندارم، مثل همین امروز. خیلی از خودم خوشم میاد، چون میدونم کارم تا حدی اشتباهه ولی اصرار میکنم که انجامش بدم. از حد وسط بودن هم بدم میاد، یا انجامش میدم یا شکست میخورم.