کوله‌پشتی ۱۴۰۱

به رسم هر سال آخرین نوشته‌ی بلاگم مربوط به کوله‌پشتی است. برای مرور فعالیت‌ها، تجربه‌ها و عملکردم در سالی که گذشت و برنامه‌ریزی برای آینده. این کار بهم کمک می‌کنه خیلی سریع کارهای مهم و تاثیرگذاری که طی یک سال گذشته انجام دادم رو مرور کنم و همیشه جلوی چشمم باشه، این طوری راحت‌تر می‌تونم خودم رو قضاوت کنم و برای آینده برنامه‌ریزی بهتری کنم و قدم‌های مستحکم‌تری در آینده بردارم. در این نوشته به سه سوال مهم جواب میدم:

سوال اول
فرض کنید یک کوله‌پشتی دارید که قرار است با خودتان به سال ۱۴۰۱ ببرید. داخل این کوله‌پشتی چه تجربه‌ یا تجربیاتی از سال ۱۴۰۰ می‌گذارید؟ این تجربیات می‌توانند بزرگترین و بهترین درس‌هایی باشند که در سال ۱۴۰۰ و در جریان زندگی بدست آورده‌اید.
خانواده

بدون شک مهم‌ترین چیزی که در کوله‌پشتیم می‌گذارم خانواده است. طرز فکر و بینشم نسبت به مسئله‌ی خانواده چند سالی است که خیلی تغییر کرده و از این بابت خیلی خوشحالم. به نظرم بدون جایگزین‌ترین چیز در زندگی خانواده است. ولی خب مثل تمام چیزهای دیگه‌ای که داریم و قدرش رو نمی‌دونیم حس می‌کنیم تا ابد داریمش ولی اینطوری نخواهد بود. امسال بزرگی یک حرف جالبی بهم زد که خیلی توی ذهنم موند، می‌گفت «من کلی درس خوندم، رفتم خارج دکتری گرفتم، پولدار شدم و به پدرم ۵۰۰۰ یورو دادم گفتم این ویزا، اینم پول، برو کل اروپا رو بگرد، حس می‌کردم خیلی کار بزرگ، هیجان‌انگیز و تاثیرگذاری دارم براش انجام میدم، ولی پدرم یک حرف جالبی بهم زد که تمام افکارم از هم باز شد، گفت پسرم، خیلی خوبه، دستت هم درد نکنه، ولی کاش یه روز میومدی با هم می‌رفتیم پارک من تو رو به دوستام نشون می‌دادم و بهشون می‌گفتم این پسرمه، از اون روز به بعد دوشنبه‌ عصر اختصاصی برای پدرم هست و با هم وقت می‌گذرونیم» این خیلی ماجرا خیلی تاثیر عمیقی روی من داشت، سال پیش خیلی‌ها بهم می‌گفتن چرا سه ماه رفتی و خودت برقکاری و نجاری و … رو برای بازسازی خونه‌ی بابات انجام دادی، اگر بازم کسی این رو ازم بپرسه جواب قشنگی دارم بهش بدم، هر چند اون موقع عصبی می‌شدم از این کارش ولی الان وقتی نگاه می‌کنم سرشار از ذوق می‌شم، من هر کاری می‌کردم بابام همسایه‌ها رو از کوچه میاورد خونه و می‌گفت ببینید، پسرم دارم برق‌کشی می‌کنه، تا قبل از این نمی‌دونست برق چیه! فرداش یکی رو میاورد می‌گفت ببینید پسرم داره کابینت می‌سازه، باورتون میشه اصلا دست به پیچ نزده بود؟ خیلی چیزهای ارزشمندی در این دنیا هست که نمیشه با پول خرید، من به هیچ وجه وقت و انرژیم رو صرف به دست آوردن پول نمی‌کنم، همیشه از خدا خواستم به اندازه‌ی کافی بهم بده ولی کمکم کنه بتونم روی لب‌های دیگران لبخند بکارم، ذوق‌زده‌شون کنم، سال جدید تصمیم دارم بیشتر وقت صرف خانواده کنم و کارهایی رو انجام بدم که اونا دوست دارن، نه خودم فکر می‌کنم اونا دوست دارن.

دوستان

امسال یک کار جدیدی که کردم این بود که هر روز می‌نوشتم، اینکه چه کسانی رو دیدم، آیا اولین باره می‌بینمشون یا از دوستان قدیمیم هستند، الان که بهشون نگاه می‌کنم واقعا نتیجه برام خیره کننده است، نمی‌دونم چطوری وقت کردم این همه آدم رو دیدم، در سال گذشته من ۲۱۲ نفر از دوستانم رو دیدم، البته این تعداد ملاقات‌ها نیست، چون بعضی از این آدم‌ها رو بارها و بارها دیدم، از همه جالب‌تر این بود که ۶۸ نفر از این تعداد رو برای اولین بار در زندگیم می‌دیدم. امسال نمی‌خوام درباره‌ی تک‌تک‌شون بنویسم چون واقعا فرصت نمیشه، ولی خوشحالم که طی سال درباره‌ی آدم‌های تاثیرگذاری که در زندگیم دیدم مطلب نوشتم، شنیدن این همه داستان واقعی واقعا لذت‌بخش و بی‌نظیره.

کار

در سالی که گذشت واقعا بیشتر از ۱۲ساعت در هفته کار نکردم. البته همونم وقتی عاشق کاری بودم که داشتم انجامش می‌دادم خیلی شاید حساب نشه. در بهار تمرکز خیلی خوبی روی کانگونیو داشتم، ۴۰۰ عنوان کتاب رو وارد سایت کردیم، پاکت اختصاصی برای ارسال مرسولات طراحی و چاپ کردیم، هدیه‌های کوچولویی مثل لاکتابی و … طراحی و چاپ کردیم، خلاصه همه چیز آماده بود، شبکه‌های اجتماعی اون رو فعال نگه می‌داشتم، ولی بازم بخش فنی جا موند و با سر به زمین هدایت شد، نه اینکه نمی‌شد درستش کرد، گاهی بعضی چیزها دیر اتفاق میفته، هر چیزی در زمان درستش به درد می‌خوره، همیشه نوش داروها بعد از مرگ سهراب می‌رسند، تصمیم گرفتم آخر شهریور بی‌خیال بشم و فروشگاه فیزیکی کانگونیو رو تعطیل کنم، تصمیم خیلی سخت ولی درستی بود. بخش آنلاین رو گذاشتم روی اتوپایلوت و حفظش کردم.

شش ماهه‌ی دوم سال مذاکرات خیلی خوبی برای سرمایه‌گذاری روی بعضی از پروژه‌ها داشتم ولی آخرش به این نتیجه رسیدم من حوصله‌ی سرمایه‌گذارها رو ندارم، اصلا کسی پیدا نمیشه باهام درست همفکر باشه که بتونم کاری رو دوست همونطور که دوست دارم پیش ببرم، تصمیم گرفتم سال بعد مدل جدیدی رو برای کار کردن امتحان کنم. برای سال ۱۴۰۱ تصمیم دارم یک سری کارها رو به صورت تیمی پیش ببرم و حداقل یک کار ویژه داشته باشم که به صورت انفرادی جلو ببرمش، اینطوری هیچ بهانه‌ای برای خودم نخواهم داشت، این رو باید حداقل یک سال با تمرکز امتحانش کنم تا بفهمم مشکل اصلی کجاست. در آینده بیشتر درباره‌ی این تصمیم و کارها خواهم نوشت ولی این مهم‌ترین تصمیمی بود که برای سال بعد گرفتم.

پرواز

امسال به یکی از بزرگ‌ترین رویاهای زندگیم یعنی پرواز رسیدم، اصلا قابل توصیف نیست احساسی که در پرواز سولوم داشتم. نمی‌خواستم خلبانی رو اینقدر ادامه بدم ولی همینطوری فعلا دارم میرم جلو، امسال کلاس‌های زمینی CPL رو هم تموم کردم و موفق شدم ۶۰ ساعت پرواز کنم. سال بعد قطعا دوست دارم بازم پرواز کنم و مقاطع بعدی رو هم پشت سر بگذارم.

کتاب

امسال خیلی خوب کتاب خوندم، ۳۷ جلد کتاب خوب. برای من که اصلا آدم کتابخونی نبودم واقعا آمار جذابیه، دوست دارم سال بعد هم همینطوری کتاب بخونم، شاید با توجه به حجم برنامه‌هایی که دارم نتونم اینطوری کتاب بخونم ولی نمی‌خوام از ۲۴ جلد کتاب هم کمتر بخونم. کتاب باعث میشه به بینش عمیق‌تری نسبت به مسائل زندگی برسم.

فیلم

بالاخره موفق شدم امسال ۲۵۰ فیلم برتر IMDb رو ببینم. یکی از ویژگی‌هایی که این سبک فیلم دیدن به آدم میده به نظرم سلیقه است. دیگه فیلم‌های امروزی رو خیلی دوست ندارم، محتوا و فرم برام ارزشمند‌تر از جلوه‌های ویژه‌ و داستان‌های پوچ تخیلی هست، دوست دارم سال دیگه هم به این سبک از فیلم دیدنم ادامه بدم، البته با توجه به حجم کارهایی که دارم قطعا مجبورم کمتر از سال قبل فیلم ببینم.

نوشتن

امسال برای اولین بار در زندگیم موفق شدم به ازای هر روز سال یک مطلب در بلاگم بنویسم، یعنی در مجموع ۳۶۵ مطلب در بلاگم منتشر کردم. من همیشه گفتم بازم تکرار می‌کنم، نوشتن به شدت باعث خودآگاهی میشه، البته نوشتی که آدم خودش باشه، نه نوشتن مقالات علمی، برای همین نوشتن رو حتما در کوله‌پشتی‌ام قرار میدم و امیدوارم سال بعد هم بتونم ۳۶۵ نوشته‌ی جدید روی بلاگم داشته باشم و صد البته که خیلی دوست دارم یک کتاب هم درباره‌ی تجربیاتم از دنبال کردن آرزوهام بنویسم.

کشف کردن

من بدون کشف کردن می‌میرم، نمی‌تونم یک کار واحدی رو برای مدت حتی چند سال انجام بدم، روحم پژمرده میشه، باید هر سال یک یا چند کار جدید رو امتحان کنم، این از پولدار شدن هم برای جذاب‌تره، برای همین کشف‌کردن رو حتما در کوله‌پشتی‌ام می‌گذارم تا سال بعد هم چیزهای جدیدی کشف کنم و ازشون لذت ببرم. سالی که گذشت هم برای من سرشار از کشف کردن و ساختن چیزهای جدید، خوشحالم که امسال دقیق‌تر می‌دونم چی می‌خوام.

آنچه گذشت، …

اگر بخوام یک مرور خیلی کوتاه به سال گذشته داشته باشم، باید بگم فروردین موفق شدم اولین پرواز سولوی خودم رو انجام بدم و بالاخره خلبان بشم، اردیبهشت کرونای سختی گرفتم و بیمارستان بستری شدم و خدا من رو از دوباره داد، فرصت یک زندگی جدید، کلاس‌ها و امتحانات مقطع CPL خلبانی رو تموم کردم و ۶۰ ساعت هم پرواز کردم، احساس شگفت‌انگیزی بود، قرار بود ۱۲ تا کار برای بازسازی خونه‌ی لیلی انجام بدم که خیلی قدم‌های بزرگی برای این کار برداشتم و بیشتر از ۱۲ تا کار هم انجام دادم، خیلی خوشحالم چون سال‌ها بود دست بهش نمی‌زدم. یک محصول جدید به اسم تانگو ساختم با تمام استانداردهایی که دوست داشتم داشته باشه. در نمایشگاه کتاب تهران برای اولین بار به عنوان ناشر شرکت کردیم. چند تا سفر ارزشمند داشتم، یکی‌شون اصفهان بود، خیلی تاثیرگذار و جذاب بود. موفق شدم سریال برکینگ بد رو کامل ببینم، مستند خانه و کلی فیلم خوب دیگه، کمپین شازده کوچولو رو بالاخره اجرایی کردم، یک تیم خوب تشکیل دادم و تا اینجای کار راضی بودم از کاری که کردم، البته اصل کار رو گذاشتم برای سال بعد. در یک حرکت عجیب کلی از دندون‌هام رو درست کردم، هیچ وقت فرصت نمی‌کردم ولی کار خیلی خوبی بود به نظرم. با چند نفر برای همکاری وارد مذاکره شدم و کلی یاد گرفتم، هر چند در نهایت تصمیمم بر عدم همکاری شد. یک سطح جدید از زبان رو تموم کردم و موفق شدم در آزمون گردشگری قبول بشم. آجرکشی رو یاد گرفتم و سه تا از دیوارهای خونه رو نما کردم. چند تا ویدیو برای یوتیوب ضبط کردم، تجربه‌ی جالبی بود ولی دوستش نداشتم، حداقل این سبکی دوست نداشتم. چند تا محصول برای دوستانم ساختم و کلی کار هیجان‌انگیز دیگه، خودم که از خودم راضیم، واقعا تمام تلاش خودم رو کردم.

سوال دوم
برای چابکی در زندگی باید سبک حرکت کرد. بنابراین کوله‌پشتی سنگین قدرت حرکت ما را کم می‌کند. اگر قرار باشد چیزهایی را هم از کوله‌پشتی خود خارج کنید آنها چه خواهند بود؟ در واقع چه نکاتی هست که فکر می‌کنید در زندگی باید از آنها بگذرید و عبور کنید تا سبک‌تر حرکت کنید؟
ترس از آینده و اضطراب شدید

سالی که گذشت موفق شدم با یکی از ترس‌های مهم زندگیم یعنی ترس از طرد شدن مقابله کنم و تا حد قابل قبولی حلش کنم، ولی از طرف دیگه‌ای دچار سردرگمی خیلی شدیدی شده بودم، نمی‌دونستم قرار چه کار کنم دقیقا، هنوزم خیلی جدی نمی‌دونم ولی حداقل می‌دونم می‌خوام سعی و تلاش خودم رو بکنم. امسال اونقدر اضطرابم شدید می‌شد که پنیک می‌کردم، فکر می‌کنم حداقل ۱۲بار کارم به بیمارستان کشید، البته اینکه اول سال کرونای سختی گرفتم و در بیمارستان چند روزی بستری شدم هم بی‌تاثیر نبود، امسال تصمیم دارم با اضطرابم خیلی جدی وارد مبارزه بشم، به نظرم باید به جای قرص و … با چیزهای دیگه‌ای حلش کنم، ریشه‌ی مشکلاتم رو پیدا کنم و حلشون کنم و خودم رو از محیط‌هایی که دچار اضطراب میشم دور کنم.

ترس از تنهایی

خیلی مسخره است که هنوزم این ترس رو دارم، البته قطعا نسبت به سال گذشته قابل مقایسه هم نیست ولی به نظرم کافی نیست، باید امسال بیشتر تلاش کنم تا کلا از زندگیم خارجش کنم، نمی‌دونم شاید هم به این نتیجه برسم که تا یک حدی از این ترس هم لازمه و بد نیست، به نظرم خیلی از چیزهایی که ما رو ناراحت می‌کنه یک کمی‌ از اون در زندگی‌مون لازمه.

آدم‌های دوست نداشتنی

من موفق شدم سال گذشته نفرت رو از زندگیم حذف کنم، خوشحالم از اینکه دیگه از کسی متنفر نیستم، ولی به نظرم دوست نداشتن هم خیلی چیز خوبیه، من این رو احترام به خودم می‌دونم. اینکه یک سری از آدم‌ها رو دوست نداشته باشم. می‌دونید گاهی اونقدر برای آدم‌ها احترام قائل هستم که خودم رو فراموش می‌کنم، خیلی وقت‌ها این موضوع در طرف مقابل این توهم رو ایجاد می‌کنه که خیلی آدم مهمیه! در صورتی که من فقط دارم احترام نگه می‌دارم و قطعا احمق نیستم. امسال خوشحالم که تونستم آخر سال چند نفر رو حذف کنم از زندگیم، نه به این معنی که برم بهشون بگم ببخشید من احمق نیستم و دیگه دوست ندارم ببینمتون، نه صرفا روابطم رو تا حد خیلی قابل قبولی کاهش دادم، تصمیم دارم سال بعد هم قاطعانه این کار رو ادامه بدم و زندگیم رو از این تیپ آدم‌ها خالی کنم. من معتقدم وقتی می‌دونم چه چیزی یا حتی چه کسی دوستم رو ناراحت می‌کنه، مدام تلاش کنم بیارمش جلوی چشمش، قطعا دوستش نیستم و قطعا اونم دوست من نیست.

سوال سوم
برای این‌که در سال جدید انسانی توانمندتر باشید فکر می‌کنید چه ویژگی‌هایی باید در شما تقویت شود؟
نظم مالی

امسال خیلی بهتر از تمام سال‌های زندگیم نظم مالی داشتم، خیلی چیزها رو ثبت کردم، می‌دونستم منابع رو کجا باید مصرف کنم، می‌دونستم اولویت‌های زندگیم چیه و …، امسال تصمیم دارم خیلی جدی‌تر این کار رو انجام بدم و البته تصمیم جالب دیگه‌ام اینه که به انگلیسی ادامه بدم، راستش سه هفته‌ای هست که شروع کردم و یکم سخته ولی به نظرم اتفاق خوبی می‌تونه در بلند مدت بیفته. کار مهم دیگه‌ای که باید انجام بدم، تفکیک مالی پروژه‌هاست، باید اجازه بدم بعضی از پروژه‌ها شکست بخورند و حتی پرونده‌شون بسته بشه.

کار تیمی و کار انفرادی

امسال بخش کاری زندگیم رو به دو قسمت تیمی و انفرادی تقسیم کردم. یک سری پروژه‌ها رو تصمیم دارم تیمی پیش ببرم و یک سری از پروژه‌ها رو انفرادی، پروژه‌های انفرادی رو نمی‌خوام حتی کوچیک‌ترین قسمتش رو از دیگران کمک بگیرم. این یک چالش جدی برای من در زندگی خواهد بود، دو، سه روز آخر هفته رو به این پروژه‌ها اختصاص دادم.

برخورد قاطعانه

من همیشه در برخورد قاطعانه کردن با اطرافیانم مشکل دارم، برای همین همیشه بخش‌های مهمی از زندگیم ممکنه روی هوا باشه. نمی‌دونم واقعا چرا باید چنین کاری بکنم، این ضعف ناشی از چه چیزیه، تصمیم دارم امسال خیلی جدی این موضوع رو حل کنم، به خصوص در مسائل کاری.

برنامه

امسال چهار تا چالش دوازده رو با موفقیت بالای ۷۵ درصد پیش بردم، این بهترین تجربه‌ی زندگیم بود که تصمیم دارم سال بعد حتما درباره‌اش هم ویدیو ضبط کنم و هم بنویسم و تجربیاتم رو در اختیار دیگران قرار بدم. امسال خیلی دقیق‌تر از سال گذشته برنامه‌ریزی کردم، چون سال گذشته نمی‌دونستم قراره چطوری این برنامه‌ریزی پیش بره، ولی امسال با آگاهی بیشتر این کار رو انجام دادم، درباره‌ی این موضوع در پست روز قبل مفصل‌تر نوشتم.

لیست آرزوها

امسال موفق شدم کاری که قول داده بودم سال پیش به خودم که انجامش بدم رو بالاخره انجام بدم، اونم نوشتن لیست آرزوها بود، تا اینجای کار ۶۰ مورد رو نوشتم و در طول سال قراره بهش اضافه کنم. این لیست حالم رو خیلی خوب میکنه، امسال خیلی متفاوت‌تر و با بینش خیلی عمیق‌تری نوشتم، همیشه بعد از چند سال که دوباره این لیست رو برای خودم می‌نویسم خنده‌ام می‌گیره که چقدر قبلا متفاوت فکر می‌کردم.

در آخر

به نظرم سال ۱۴۰۰ سال خوبی بود، با تمام فراز و نشیب‌های عجیبی که برام داشت، خودم احساسم اینه سال سختی در پیش دارم و باید خودم رو برای شرایط عجیب‌تری آماده کنم. ولی آرومم، این خیلی خوبه، خوشحالم هستم، اینکه در کنار خانواده‌هامون هستیم، می‌تونیم لبخند‌هاشون رو ببینیم، حرف بزنیم، خاطرات گذشته‌مون رو مرور کنیم، اینا همه برای من ارزشمنده، تصمیم دارم سال ۱۴۰۱ به تمام معنی کلمه بجنگم، برای خودم، خانواده‌ام، دوستانم، مردم کشورم و …، امیدوارم خدا من رو به آرزوهام برسونه و خیر و صلاح منم در رسیدن به اونا قرار بده و در آخر من رو برای خودش تربیت کنه.

نوشتن یک دیدگاه