گپ‌و‌گفت با امیر و کاظم

دیشب برای تحقق رویای امیر، که البته رویای منم هست نه به این شکل، رفتیم پیش کاظم دوستش. کاراکتر جذابی داشت، یک آدم جاافتاده، متخصص با عقاید خاص خودش. دیدارمون به تو چطوری من چطورم شروع شد و باعث شد در لابه‌لای این حرف‌ها من با کاظم بیشتر آشنا بشم. کاظم کارش رُست دادن و فروش قهوه است، ولی فهمیدم هم سابقه رستوران داری داره هم کافه‌داری. صحبت‌ها رفته‌رفته به سمت کافه‌زدن رفت. ایده‌های قبلی خودمون و چیزهایی که آماده کردیم رو یکی‌یکی با کاظم چک می‌کردیم و من خوشحال بودم که تا اونجای کار رو اینقدر خوب پیش‌بینی کرده بودم، نسبت به گزینه‌های قبلی کاظم نظرش به ما خیلی نزدیک‌تر بود، ولی خب مدل خاص خودش هم داشت که با من جور در نمیومد، شاید به خاطر ایده‌آل‌گرایی زیاد و بی‌مورد من باشه. در کل جلسه‌ی خیلی خوبی بود.

نوشتن یک دیدگاه