
دریاچهی نایواشا
بعد از دیدن دروازهی جهنم و خوردن ناهار رفتیم برای قایقسواری روی دریاچهی نایواشا. اونجا کلی پرندههای جالب و جذاب دیدیم، یکی از این پرندهها عقاب ماهیخوار بود. قبل از حرکت چند تا از ماهیهای مورد علاقهاش رو خریدیم، با قایق رفتیم وسط دریاچه و ماهی رو براش پرت کردیم و یک براش سوت زدیم و از روی درخت بلند شد و با با ابهت اومد و ماهی رو از روی آب برداشت و رفت. صحنهی خیلی جذابی بود. بعد همینطوری از کنار ساحل دریاچه رد میشدیم و اسبآبی و پرندههای مختلف رو میدیدیم و لذت میبردیم، ناخدای ما هم وسطش برامون تعریف میکرد و شعر میخوند. واقعا آدم صحنههایی که میتونه با چشم ببینه رو نمیتونه جایی ثبت کنه، عکس واقعا نمیتونه زیباییهایی که میبینه رو کامل به تصویر بکشه. بعد برگشتیم هتل یکم استراحت کردیم و شب رفتیم کافه، خیلی فضای عجیبی بود برای من، پر از سیاهپوست. در اصل آدم عجیب جمع ما بودیم.