تولد یک سالگی Abolfazl.Me جدید

امروز برای من خیلی روز هیجان‌انگیزیه، چون دقیقا یک سال پیش در چنین روزی بود که تصمیم گرفتم بلاگ قبلیم رو با تمام محتویاتش پاک کنم و یک بلاگ جدید بعد از پنج سال راه‌اندازی کنم که بیشتر به عنوان یک دفترچه‌ی یادداشت شخصی از روزمرگی‌هام بنویسم با این تفاوت که متعهد باشم هر روز بنویسم، حتی روزهایی که فراموش می‌کنم یا فرصت نمی‌کنم بنویسم باید در روزهای بعدش جبران می‌کردم، یعنی امروز که دارم این مطلب رو می‌نویسم دقیقا به ازای هر روز سال یک مطلب در بلاگم نوشتم و این برای من فوق‌العاده است، کاری بوده که تا به حال انجامش نداده بودم. می‌خوام در این پست از تجربیات یک سال نوشتنم بنویسم و اینکه چه چیزهایی یاد گرفتم.

خودآگاهی

مهم‌ترین عاملی که بهم انگیزه می‌داد هر روز بنویسم رسیدن به خودآگاهی بیشتر بود، من قبلا تجربه‌ی این رو داشتم، یعنی فهمیده بودم که نوشتن چقدر در شناخت خودم و رسیدن به خودآگاهی می‌تونه بهم کمک کنه، ولی هیچ وقت به خودم متعهد نشده بودم که به صورت منظم و در یک دوره‌ی طولانی مثل یک‌ سال بنویسم. من در این یک سال ۱۳۶ مطلب نوشتم از چیزهای کوچکی که یاد گرفتم، کارهای جدیدی که انجام دادم، تجربیاتی که کسب کردم، مشکلاتی که داشتم، غم‌هایی که همراهم بوده، فراز و نشیب‌های زندگی و …، وقتی برمی‌گردم و مرورشون می‌کنم لذت می‌برم از مسیری که طی کردم و با شناخت بهتری که از خودم پیدا کردم می‌تونم مسیر زندگیم رو در آینده هیجان‌انگیزتر طراحی کنم. در طول این مسیر هیچ قانونی برای خودم نگذاشتم که مثلا حتما باید یک متن طولانی بنویسم تا باعث بشه انگیزم رو برای نوشتن از دست بدم، برای من فقط مهم این بوده که بنویسم، همین.

اثر مرکب

من کتاب اثر مرکب رو وقتی بچه بودم خوندم و همیشه ازش به عنوان یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌های زندگیم نام می‌برم که در ابعاد مختلف زندگی باعث رشدم شده. اگر بخوام اثر این کتاب رو در نوشتن و مسیری که طی یک سال گذشته طی کردم باید بگم که من خودم رو مجبور کردم درباره‌ی یک سری چیزها حتما پست بلاگ بنویسم، مثلا خوندن کتاب، من هر هفته یک پست بلاگ درباره‌ی کتابی که خوندم نوشتم، برای نوشتن این پست باید کتاب می‌خوندم برای همین ظرف یک سال گذشته من ۴۸ تا کتاب خوب خوندم. یا به خودم قول داده بودم ۲۵۰ فیلم برتر IMDb رو ببینم، این موضوع بعد از سال‌ها من رو رسونده بود به ۱۰۰ فیلم و این خیلی کند پیش می‌رفت، به خودم قول دادم هفته‌ای حداقل ۲ فیلم ببینم و درباره‌اش حتما بنویسم، نه طوریکه فیلم اسپویل بشه، فقط طوری که بگم این فیلم رو دیدم برای همین یکمی درباره‌ی برداشتم نسبت به فیلم می‌نوشتم، این اتفاق باعث شد ۱۱۱ فیلم ببینم و فقط ۲۵ فیلم مونده تا لیست ۲۵۰ فیلم رو تموم کنم. این اتفاق را در زمینه‌های مختلفی انجام دادم و اثر خیلی بی‌نظیری روی زندگیم گذاشت.

چالش دوازده

این چالش یکی از بی‌نظیرترین طراحی‌ها و اتفاقات زندگیم بود، در طول یک سال گذشته کلی تغییرش دارم و بهبودش دادم، حتما در آینده بیشتر درباره‌اش می‌نویسم ولی به طور کلی باید بگم در این چالش هر سال را به چهار قسمت ۱۳هفته‌ای تقسیم کردم که فقط برای ۱۲هفته‌ی اون برنامه‌ریزی می‌کنم و یک هفته را برای استراحت یا جبران عقب‌افتادگی‌های برنامه در نظر گرفتم و در هر فصل ۱۲هدف مشخص رو می‌نویسم، مثلا در حوزه‌ی کاری میگم باید ۱۸۰ تسک کاری انجام بدم یا مثلا چهار کتاب جدید ترجمه و چاپ کنم یا ترکیبی از این اهداف. قرار نیست این ۱۲هدف همشون چیزهای بزرگی باشند، من اولویت‌های A, B, C, D دارم که در هر کدوم ۳هدف قرار دادم، اولویت اصلیم با اهداف گروه A هست که بیشترین زمان رو ازم می‌گیرن و برام خیلی مهم نیست مثلا اهداف گروه D رو انجام بدم یا حتما ۱۰۰درصد انجام بشه ولی برام هیجان‌انگیزه اگر تموم بشه. حالا این ۱۲هدف از کجا میان؟ قبلش یک لیست بزرگ برای آرزوهام نوشتم، از یادگیری خلبانی گرفته تا مثلا سفر به آفریقا که هر برای هر کدوم نقشه‌ی راه کشیدم و به اهداف ریزی تقسیم‌شون کردم و با توجه به شرایط در برنامه‌ی هر فصل قرارشون میدم، اینطوری طبق قانون اثر مرکب بعد از یک مدت اتفاقات بزرگی رو رقم زدم، مثلا من الان خلبان هستم و دوره‌ی PPL و CPL رو تموم کردم، خودم هم باورم نمیشه تونستم این کار رو انجام بدم با تمام مشغله‌ها و مشکلاتی که داشتم، این حاصل جمع اتفاقات مداوم و کوچکی بوده که در طول زمان طولانی مثل دو سال انجام دادم. این چالش بهم کمک کرد، زبانم رو بهتر کنم، خلبان بشم، با کلی دوست جدید آشنا بشم، داستان زندگی کلی آدم رو گوش کنم، پروژه‌های مختلفی رو شروع کنم و به سر انجام برسونم، وقت خیلی بیشتری رو برای خانواده و لیلی صرف کنم، مسائل مالی زندگیم رو درست ساماندهی کنم، کلی کتاب خوب بخونم، کلی فیلم خوب ببینم، کلی پست بلاگ بنویسم، کلی ویدیو ضبط کنم، کلی تجربه‌ی جدید داشته باشم، خلاصه که فوق‌العاده بوده اتفاقات یک سال گذشته‌ی زندگیم با تمام فراز و نشیب‌هایی که داشتم.

در آخر، …

اگر بخوام درباره‌ی یک سالی که گذشت بنویسم می‌تونم هزاران کلمه‌ی دیگه بنویسم ولی از حوصله‌ی خودم و بقیه به دوره، برای همین تا همین جا بسنده می‌کنم و بقیه رو می‌گذارم برای مناسب‌های دیگه. در آخر باید بگم این چالش رو خیلی دوست داشتم و قطعا ادامه میدم تا جایی که بتونم، امروز برای تولد یک‌سالگی بلاگم یک کیک خوشگل خریدم، کادوی تولدش هم دیروز به خودم دادم و امروز رو به خودم تبریک میگم تا با انگیزه‌ی خیلی بیشتری به این مسیر ادامه بدم.

نوشتن یک دیدگاه