راستش مدتی هست با خودم درگیر شدم سر مسئلهی شغل، برای همین این کتاب رو خریدم، احساسم این بود خیلی میتونه بهم کمک کنه، ولی واقعا این طور نبود، یعنی چیز خاصی بهم اضافه نکرد، یه جوری دربارهی کتاب نوشته بودن احساسم این بود قراره
یکی از فوقالعادهترین کتابهایی که تا امروز خوندم بدون شک این کتاب بوده، جالب اینجاست که این کتاب رو واقعا در زمان درستی که بهش نیاز داشتم خوندم، این کتاب رو علی آجودانیان در سفری که اوایل سال گذشته به اصفهان داشتم بهم معرفی کرد
اسم آرتور شوپنهاور رو زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقت تلاشی برای اینکه بفهمم کی بوده نکرده بودم تا اینکه با این کتاب آشنا شدم، همین طوری بدون هدف داشتم بین کتابها میگشتم که به این کتاب و چند کتاب دیگه از شوپنهاور رسیدم، این
امروز یک واژهی جدید در حوزهی خودشناسی خودم کشف کردم، «حریم تنهایی»، نمیدونم چقدر براتون پیش اومده که از زندگی کردن خسته بشید، مشکلی شاید نداشته باشید، یا حتی اونقدر مشکل داشته باشید که حوصلهی هیچ کسی رو نداشته باشید، حتی عزیزترین آدمهای دورتون، بعد
فکر نمیکردم این کتاب رو به این زودیها بخونم ولی خیلی خوب شد که خوندمش، واقعا بهش نیاز داشتم، این کتاب جزء یکی از کتابهای خوبی بود که امسال خوندم، کمتر حرفهای بیمعنی مثل اینکه کافیه تو فقط بخوای تا کائنات همه چیز رو برات