سگ دست ابزاری ساده است که می‌توانید با قیمت بسیار کمی از ابزارفروشی محله‌تان خریداری کنید. زیاد پر زرق و برق نیست، ولی ضروری است. این وسیله، چرخ را روی ارابه و هر چیز را روی چیز دیگر نگه می‌دارد.

هر سازمان موفقی دست‌کم یک مهره‌ی حیاتی دارد، برخی صدها و حتی هزاران مهره‌ی حیاتی دارند. مهره‌ی حیاتی یک عنصر ضروری است، کسی که بخشی از عملیات را به هم متصل نگه می‌دارد. بدون مهره‌ی حیاتی، این اجزا فرومی‌ریزند.

آیا در سازمان‌ها شخصی وجود دارد که به معنای واقعی کلمه غیرقابل‌جایگزین باشد؟ احتمالاً نه. ولی جایگزین‌کردن ضروری‌ترین افراد کار بسیار دشواری است؛ از دست آن‌ها بسیار خطرناک و وجودشان به اندازه‌ای ارزشمند است که می‌توان آن‌ها را غیرقابل جایگزین در نظر گرفت. کل سازمان حول یک مهره‌ی حیاتی یا شاید عده‌ای از آن‌ها شکل می‌گیرد که وجود هر شخص ضروری بوده و ارزش نگه داشتن را دارد.

• کسب وکارتان به مهره‌های حیانی بیشتری نیاز دارد. فکر اینکه بخواهید به یک کارمند خاص متکی باشید ترسناک است، ولی در اقتصاد پسا صنعتی چاره‌ی دیگری ندارید.
• شما نیز می‌توانید مهره‌ی حیاتی باشید. وقتی به مهره‌ای حیاتی تبدیل شدید خواهید دید که ارزش تلاش را دارد.

مدیرعامل‌ها و کارآفرینان دم دست ترین مهره‌های حیاتی هستند که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد؛ چون اسمشان در همه‌ی مطبوعات و رسانه‌ها هست. استیو جابز در اپل، جف بزوس در آمازون، بن زندر در بوستون فیل هارمونیک یا ان جکسون در net.flowerdust. با نگاه به این رهبران می‌گوییم: «مطمئناً این‌ها مهره‌های حیاتی هستند. بدون آن‌ها سازمانشان به این مرحله نمی‌رسید.»

اما آن کارگر عالی که در سبزی‌فروشی کار می‌کند چطور؟ می‌دانید به‌خاطر اوست که بی‌خیال سوپرمارکت (که ارزان‌تر و راحت‌تر است) می‌شویم و مسیر خود را برای سفری ویژه به مغازه‌ای که او در آن کار می‌کند دور می‌کنیم.