اسم آرتور شوپنهاور رو زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقت تلاشی برای اینکه بفهمم کی بوده نکرده بودم تا اینکه با این کتاب آشنا شدم، همین طوری بدون هدف داشتم بین کتابها میگشتم که به این کتاب و چند کتاب دیگه از شوپنهاور رسیدم، این
یکی از رشتههایی که همیشه از بچگی دوست داشتم روانشناسی بود ولی هیچ وقت نتونستم برم دنبالش، خیلی برام عجیب بود که نرفتم دنبالش، ولی از پارسال در دانشگاه ثبتنام کردم و شروع کردم به یادگیری روانشناسی، البته ترم پیش روحیهام رو از دست دادم
نمیدونم کتابها از کجا فهمیدن دنبال چی هستم و به چه چیزی نیاز دارم، طی دو هفتهی گذشتهی هر چی کتاب خوندم دربارهی تمرکز بوده و اینکه چطوری یک کار را خوب انجام بدیم، برای من که اصلا با تمرکز میونهی خوبی ندارم خیلی سخت