خیلی سال بود امید رو ندیده بودم. یادم میاد وقتی بچه بودم یکی از ویژگی‌های جالبش این بود که زیادی رفیق بود، البته وقتی زوم می‌کرد روی یکی و می‌گفت این رفیقمه، اونم همیشه بعد از مدتی حالش رو می‌گرفت. خلاصه هر کاری از دستش

هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، احساس می‌کنم چیزی رو گم کردم، نمی‌دونم دقیقا چه چیزی، اصلا آیا چیزی وجود داشته که گمش کردم؟ ساعت‌ها در رختخواب می‌مونم و نمی‌تونم از جای خودم بلند بشم، روزهای اول دوست داشتم این زمان نهایتا بیست