چالش دوازده به نظرم نقطه‌ی عطفی در زندگی من بود، هر چند هنوز چیزی که باید باشه نیست و هر روز دارم هم خودم رو بهتر می‌کنم هم برنامه‌ریزی این چالش رو، ولی بدون شک زندگی برام جذاب‌تر از گذشته شده، چون حداقل می‌دونم یک

این هفته هم گذشت، باز هم دو تا فیلم خوب دیدم، پست بلاگ نوشتم، کار کردم، البته کتاب رو نرسیدم بخونم، نیازی هم نبود چون هفته‌ی ریکاوری بود ولی چون من همیشه عقب هستم همیشه کار برای انجام هست، از همه مهم‌تر یک دیدار دوستانه‌ی

یک هفته‌ی دیگه هم گذشت و مثل همیشه یک کتاب خوب خوندم، چند تا فیلم سینمایی دیدم، امتحانات خلبانی رو پیش بردم، در مراسم نامزدی خواهرم شرکت کردم، چند تا پروژه‌ی جدید در خونه‌ی امیرکبیر شروع کردم و براشون خیلی هیجان داشتم. نمونه‌ی اولیه کارتن

می‌بینم که داریم به آخرای پاییز نزدیک می‌شیم و به خیلی از کارهایی که باید رسیدگی می‌کردیم نکردیم، به جاش چند تا فیلم خوب دیدم، یک کتاب خوب خوندم، کلی پست بلاگ نوشتم، بالاخره کارهای مالی کتابفروشی کانگونیو هم انجام دادم و دیگه به آخر

این هفته هم گذشت، در کنار دیدن دو فیلم‌سینمایی، خوندن کتاب، نوشتن پست‌های بلاگ و دیدن دوستان، کتاب‌های کتابفروشی را به انبار منتقل کردم و قرارداد اون رو فسخ کردم، احساس تلخی بود ولی باید انجام می‌شد، اگر بنا بر زنده نگه داشتنش بود باید

این هفته هم گذشت، مثل همیشه کتاب خوندم، فیلم دیدم، پست بلاگ نوشتم، ولی یک فرق بزرگ داشت، یکم غم‌انگیز بود، تصمیم قطعی گرفته بودم کتابفروشی کانگونیو رو تعطیل کنم، داشتم دنبال کسی می‌گشتم که جای خودم بگذارم و رها کنم، نه صرفا به خاطر

یک هفته‌ی دیگه هم گذشت، این هفته هم علاوه بر دو تا فیلم سینمایی و یک کتاب و نوشتن پست‌های بلاگ روزانه، تونستم چند تا از امتحانات خلبانی رو بدم، عجب استرس و اضطراب شدیدی گرفتم از دست این امتحانات. آخر هفته هم با ناصر

این هفته هم گذشت، تونستم دو تا فیلم سینمایی ببینم، کتاب بخونم، کلاس‌های خلبانیم رو شرکت کنم و همزمان امتحانات بعضی از دروس رو بدم. یکم کار کنم، دوستانم رو ببینم، مامانم اومد تهران و یک روز پیش هم بودیم، تونستم تیم شازده‌کوچولو رو دوباره

قرار شد دیگه درباره‌ی مشکلات و اینا حرفی نزنم، به نظرم هفته‌ی خوبی بود، پروژه‌ی شازده کوچولو را دوباره از سر گرفتیم، سریال برکینگ بد رو بالاخره تمام کردم و عجب سریال بی‌نظیری بود، عاشقش شدم. دستی به سر ماشین کشیدم، دو تا فیلم دیدم،

می‌خوام اینبار ناله نکنم که وای چقدر حالم بد بود و نتونستم طبق برنامه پیش برم و از این حرف‌ها، به نظرم شما خودتون این رو جلوی تمام گزارش‌هام بگذارید دیگه. به نظرم همین که دو تا فیلم برای این هفته دیدم و یک کتاب