وسط کارهایی که باید برای سفر انجام می‌دادیم، تصمیم گرفتیم باغ موزه‌ی نگارستان هم بریم، البته دلیل اصلی که رفتیم اونجا، رستوران روحی بود، صبحانه‌های خیلی خوبی داشت، لیلی هم گیر داده بود که خیلی گشنمه، واقعا این رفتار خیلی عجیبی هست که ماه رمضان

امروز قرار بود بریم مسافرت، ولی باهام تماس گرفتند که مدرک مدیریت فنی دفاتر خدمات مسافرتی و جهانگردی‌ام آماده است. خرداد بود که در آزمون جامع گردشگری شرکت کردم. البته فکر کنم دو سالی بود که می‌خواستم در این آزمون شرکت کنم ولی فرصت نمی‌شد،

این کتاب رو از تمام کتاب‌هایی که این هفته خوندم بیشتر دوست داشتم، چون واقعا کتاب کاربردی بود. در فصل اول درباره‌ی مفاهیم کلی محصولات و خدمات حوزه‌ی گردشگری حرف میزنه و اینکه جنس این محصولات شبیه بقیه‌ی صنایع نیست، قابل نگهداری نیست، مثلا اگر

جدیدا خیلی به برگزاری تور علاقه‌مند شدم، شاید در آزمون جامع بعدی برای راهنمای ایرانگردی و جهانگردی اقدام کنم. این کتاب درباره‌ی بخش‌های مختلف یک تور از تحقیقات مقصد تا طراحی بسته‌ی سفر بود تا قیمت‌گذاری و یه کوچولو هم بازاریابی، اینکه هر قسمت چه

به نظرم کتاب خوبی بود، به خصوص که بیشتر از دو سال شده بود که هیچ کتابی در حوزه‌ی گردشگری نخونده بودم، درباره‌ی اینکه اصلا گردشگری چیه شروع کرده بود به صحبت و بعد از بررسی عرضه و تقاضا در گردشگری به انواع اون از

یکی از دلایلی که رفتم رشته‌ی جهانگردی، علاقه‌ی زیادم به سفر بود و این که این کار باعث می‌شد بتونم کتاب‌های مرتبط خوب و زیادی رو بخونم، بعد از دو سال این هفته مجبورم چند تا کتاب خوب بخونم، یکی از کتاب‌ها همینه. در این

صبح با سرمای شدید داخل اتاق از خواب بیدار شدم و تصمیم گرفتیم بعد از خوردن صبحانه بریم پیاده‌روی کنیم، خیابان چهارباغ را تا سی‌وسه‌پل پیاده رفتیم، وقتی رسیدیم زاینده‌رود خشک بود، این برای یک رودخونه اصلا اتفاق جالبی نیست، رودخونه‌ی بدون آب، مثل زنبور