
امیدی که هر روز دنبالش میگردم!
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، احساس میکنم چیزی رو گم کردم، نمیدونم دقیقا چه چیزی، اصلا آیا چیزی وجود داشته که گمش کردم؟ ساعتها در رختخواب میمونم و نمیتونم از جای خودم بلند بشم، روزهای اول دوست داشتم این زمان نهایتا بیست دقیقه تا نیم ساعت طول بکشه ولی خب، اگر ساعت ۸صبح با استرس و اضطراب از خواب بیدار بشم، حداقل تا ساعت ۱۲ظهر، همچنان در رختخواب هستم، میدونید چرا؟ چون هیچ امیدی ندارم. انگیزهای برای بلند شدم، نه اینکه بیکار باشم، نه کلی هم ممکنه کار داشته باشم ولی امید ندارم. به نظرم برای نابودی یک انسان کافیه فقط ازش امید رو گرفت، دیگه چیزی برای از دست دادن نداره، خودش آروم آروم نابود میشه.