
بینش
چند سالی میشه که برای خودم اصولی ساختم برای زندگی کردن، میدونم زندگی کردن اصول نمیخواد ولی اگر این کار رو نمیکردم دیگه زندگی برام شبیه بازی نبود، معنا نداشت، این موضوع برای من خیلی آزاردهنده بود، یکی از مهمترین اصولهای زندگیم «بینش» هست، دقیقا نمیتونم توضیح بدم که یعنی چی، ولی خودم میدونم چیه، به نظرم همین موضوع کافیه، ولی اگر بخوام تلاش کنم برای توضیح دادنش باید از اینجا شروع کنم که من عاشق خوندن کتابهای زندگینامه هستم، خوندن داستان زندگی آدمها، البته شنیدن داستان زندگی آدمها رو هم خیلی دوست دارم، اونقدر که وقت خوبی در طول هفته برای آشنایی و گپ زدن با آدمهای جدید میگذارم، گوش کردن و خوندن داستانها باعث میشه بتونم بینش خودم رو در زندگی عمیقتر کنم، حالا خودتون برید امتحان کنید ببینید بعد از شنیدن و خوندن داستان زندگی آدمها چه چیزی در زندگیتون عمیقتر میشه، همون رو من اسمش رو گذاشتم بینش.