سفر یک روزه به شهرکرد

امروز دو دل بودم با بابا برم شهرکرد یا نه، ولی ده دقیقه زود رسیدم خونه و بابا هنوز نرفته بود، با خودم گفتم دیگه قسمت این بوده که منم برم شهرکرد، من خودم خیلی دوست داشتم برم شهرکرد، چون جزء دو استانی بود که هنوز بهشون سفر نکرده بودم، این سفر البته کاری بود و باید دوباره این سفر رو تکرار کنم، بابا می‌خواست در یکی از کارخونه‌های این شهر دستگاهی رو تحویل بده، مسیر اونقدر طولانی بود که بابا برای گذر زمان کلی خاطره تعریف کرد، خاطراتی که شنیدنشون برای من جذاب بود. چیزای جالبی هم درباره‌ی صنعت سیم و کابل یاد گرفتم.

نوشتن یک دیدگاه