
آثار ماندگار تروما روی ذهن و بدن
همیشه در جادههای بین شهری موسیقی گوش میدادم، ولی خب این دومین سفری هست که ترجیح دادم پادکست گوش بدم. تجربهی خوبی بود به نظرم. فعلا انتخابم پادکست بیپلاس هست، از فصل پنجم شروع کردم به گوش دادن، البته گاهی پرش هم میزنم بین فصلها، بگذریم. امروز آثار ماندگار تروما روی ذهن و بدن رو گوش دادم، تا قبل از این فکر میکردم تروما بیشتر بر میگرده به تصادف، ولی فهمیدم صرفا به این موضوع ختم نمیشه. رفتم به گذشتهی خودم، حادثههای تلخی که باعث آثار ماندگاری در ذهن و بدنم شده بود رو بررسی کردم، آخریش فوت میلاد بود. سه سال آب شدن این بچه رو دیدم جلوی چشمم، شبهای آخر صدای نفسهاش رو میشنیدم، هنوز هم وقتی صدای نفسهای دیگران رو میشنوم یا صدایی شبیه دستگاه اکسیژن تمام وجودم خالی میشه، اضطراب تمام وجودم رو میگیره. هر بار قسمتی از بدنم درد میگیره، تمام احتمالات منفی رو در نظر میگیرم برای همین کل سیستم ایمنی بدنم به هم میریزه، گاهی حس میکنم از هم باز میشم، بعضی شبها احساس میکنم تا یک ساعت دیگه کارم تمومه ولی صبح باز بیدار میشم. واقعا درک این موضوع برای من خیلی مهمه، اینکه بتونم با خودم کنار بیام، درک کنم خودم رو و بتونم راه حلی برای این مشکل پیدا کنم.
ماری
ما هم این سری در سفر پادکست بی پلاس و تروما رو گوش دادیم و دنبال خرید کتاب هستم که متاسفانه پیداش نمیکنم
ابوالفضل فتاحی
منم هنوز پیداش نکردم ولی تو سایتشون اگر ترجمه شده باشه لینک خریدش هست.