اقتصاد عجب چیز قشنگیه!

خیلی وقت بود بردیا رو ندیده بودم، یک بار هم همین چند وقت پیش با هم قرار گذاشتیم و من نتونستم برم، اینبار دیگه نمی‌شد، باید می‌دیدمش، واقعا هم دوست داشتم ببینمش ولی خب، فرصتی که نیاز بود پیدا نمی‌شد. برام خیلی جالبه بعضی از آدم‌ها رو حداقل سالی یکبار می‌بینم، مثلا بردیا رو یک سال و نیم پیش دیده بودم، البته توییت‌هاش رو دنبال می‌کردم یا در حد احوالپرسی در تلگرام ارتباط بود ولی اینکه مفصل ببینیم و گپ بزنیم نه! این فاصله زمانی طولانی باعث میشه کلی حرف‌های جدید ایجاد شده باشه، کلی تجربیات جدید که میشه ساعت‌ها درباره‌شون حرف زد، یادم میاد آخرین باری که دیده بودمش تصمیم داشت درباره‌ی اقتصاد یه چیزهایی بخونه، اینبار به نظرم خیلی خوب خونده بود، سطح مکالمات‌مون با دفعه‌ی پیش مشخص بود که خیلی بالاتر رفته. حتی آخر گفتگو تصمیم گرفت یک کار کوچولو هم با هم تعریف کنیم و من کمکش کنم انجامش بده. دیدن تماشای آدم‌ها به صورت مداوم و دیدن تغییرات‌شون باعث افزایش بینش در خودم میشه، یک سری الگوی قابل پیش‌بینی می‌تونم در ذهنم بسازم که در ارتباطاتم با آدم‌ها خیلی بهم کمک می‌کنه.

نوشتن یک دیدگاه