
اولین پروژهی شکست خوردهام
چند سال پیش که با تورج آشنا شده بودم، یک سال هر هفته میرفتم پیش تورج و با هم گپ میزدیم، دربارهی همه چیز صحبت میکردیم، رفته رفته کارهاش رو بهم نشون میداد، نظرش دربارهی دیزاین رو بهم میگفت، خیلی چیزها یاد گرفتم، به نظرم خودم بعد از اینکه تورج رو دیدم خوش سلیقهتر شدم، البته نسبت به گذشته. امسال بعد از کلی تجربه رفتم سمت UI/UX، کار دوستی رو دیدم و به نظرم اصلا جالب نبود، پیشنهاد دادم منم روش کار کنم، چند روزی من و آرین و امین روی پروژه کار کردیم و به نظرم پروژهی دو روزهی ما خیلی از پروژهی نه ماههی قبلی بهتر شده بود، ولی خب دوست ما خوشش نیومد، البته قسمتهایی از کار رو قرار شد برداره و با طرح خودش ادغام کنه، بعد من فهمیدم سلیقه رو نمیشه کاریش کرد، قرار هم نیست همیشه دیزاین درست رو انجام داد، گاهی سلیقه به درست بودن ترجیح داره، منم تصمیم گرفتم هیچ وقت درست بودن رو به سلیقه ترجیح ندم و بیخیال بشم، گاهی قبول شکست بهتر از هم مسیر شدن در مسیر اشتباهه به نظرم. البته این نظر شخصی منه شاید بعدها برگردم ببینم این من بودم که اشتباه میکردم.