بریم ببینیم چی میشه!

از شما چه پنهون، یادم میفته چند سالمه دچار اضطراب میشم، اصلا ناراحت میشم خیلی وقت‌ها، احساس پیر شدن و از دست دادن فرصت زندگی رو دارم، لعنتی چقدر زود تموم میشه! هر چند تا همین جای کار هم خدا رو شکر، راضیم. امسال عجیب‌ترین روز تولد رو داشتم. می‌دونید روز تولدم خیلی همیشه برام مهم بود، ولی امسال اینطوری نبود، بیشتر روز رو خواب بودم، لحظه‌ای که به دنیا اومدم مامانم زنگ زد و گفت تولدت مبارک، منم گفتم ممنون که بهم فرصت زیستن رو دادید و بعد از حرف‌های همیشگی، بالشم رو از سمت راست تخت بلند کردم و گذاشتم سمت چپ تخت و باز خوابیدم.

امسال با تمام فراز و نشیب‌ها، بدبختی‌ها و مشکلات و … سال خوبی بود. هر سال می‌نوشتم چی دوست دارم، چه آرزوهایی دارم، کجای کار هستم، ولی امسال برام مهم نبود، با خودم گفتم بریم جلوتر ببینیم چی میشه. یکبار هم اینطوری پیش بریم، کی به کیه!؟ در آخر باید به خودم بگم، پسر، تولدت مبارک، سالی سرشار از ماجراجویی برات آرزو می‌کنم!

شاد باشی.

نوشتن یک دیدگاه