
تحویل آخرین مغازه
حدودا سه سال پیش بود، هیچ وقت یادم نمیره، با آرش دنبال یک جایی برای انبار کردن کتابهامون بودیم، توی دیوار داشتیم بین آگهیها میچرخیدیم که چشممون خورد به یک مورد مغازه در پلاتین با یک شرایط خیلی عالی، اون شب بارون میومد، بعد از چند بار تماس شال و کلاه کردیم و رفتیم از نزدیک این مورد رو ببینیم، ولی طرف رفته بود، با پرسوجو رسیدیم به دفتر بهرهبرداری و از قضا طرف حالش خوب بود، بعدها با هم خیلی دوست شدیم، ما رو برد و کلی در طبقات گردوند، از اون شب هر روز میرفتم دفترشون تا واحد بگیرم، رویای خیلی بزرگی داشتیم، به جای یک مغازه چند تا گرفتیم، بعد از اینکه اولین مغازه که کتابفروشی بود رو راهاندازی کردیم، ماجراهای سال ۹۸ پیش اومد، دیگه هیچ کدوم دلی برای موندن نداشتیم، بعدش هم کرونا شد و داستانها گره خوردن بهم، شروع کردیم یکی یکی پس دادن مغازهها، حتی کتابفروشی هم در یک فرصت مناسب پس دادیم و موند این یکی که به عنوان انبار کتاب ازش استفاده میکردیم. امروز من و اصغر و امیرحسین تمام توان خودمون رو گذاشتیم تا وسایل رو جابهجا کنیم و پروندهی پلاتین رو برای همیشه ببندیم. موقع تحویل هم فهمیدیم حدودا ۴۰ میلیون بدهی شارژ داریم، با هر داستانی بود جفتوجورش کردیم و نقطه گذاشتیم و اومدیم سر خط.